نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
چو دانه
در
دهن آسيا اگر افتد
به حرف شکوه نگردد زبان درويشي
گل هميشه بهارست روي بي برگان
فسردگي نبود
در
جهان درويشي
ز جام زر مي بي دردسر مدار طمع
که اين شراب بود
در
کدوي درويشي
به هوش باش که
در
گوش چرخ حلقه بسي
کشيده اند فقيران به هوي درويشي
بشوي از دو جهان دست چون فقير شدي
که هست
در
ره فقر اين وضوي درويشي
شرار
در
جگر سنگ چشم بينا يافت
نشد گشاده شود چشم اعتبار يکي
گذشت عمر و تو مست شراب گلرنگي
دميد صبح و تو چون سبزه
در
ته سنگي
ز نه سپهر گذشتند گرم رفتاران
تو سست عزم همان
در
شمار فرسنگي
ز ماه رنگ نبازد کتان بيرنگي
شکستگي نبود
در
جهان بيرنگي
نه
در
محبت دنياست چشم من گريان
که جاي گوهر عبرت نظر کند خالي
ملول نيست دل عارف از گذشتن عمر
که دل ز ناله جرس
در
سفر کند خالي
زبان شکوه اگر همچو خار داشتمي
هميشه خرمن گل
در
کنار داشتمي
به ابر اگر دهن خود گشودمي چو صدف
هزار عقد گهر
در
کنار داشتمي
اگر غبار دل خود نشستمي به سرشک
هزار قافله
در
زير بار داشتمي
نکرده اي سفري
در
رکاب بيهوشي
گذشتن از سر کون و مکان چه مي داني؟
در
آفتاب قيامت نسوخته است دلت
قماش داغ دل خونچکان چه مي داني؟
دل چو آينه زان رند پاکباز طلب
که نيست
در
جگرش آه از پريشاني
همان که راه نموده است توشه خواهد داد
مکن ملاحظه
در
راه از پريشاني
به شوخي تو چراغي درين شبستان نيست
که هم
در
انجمني هم برون انجمني
چه خون که
در
جگر ماه و آفتاب کني
رخ لطيف چو گلرنگ از شراب کني
بر اين مباش که خون
در
دل نياز کني
به قدر مرتبه حسن خويش ناز کني
به روشنايي دل راز نه فلک خواني
اگر تو
در
دل شبها چراغ برنکني
به هوشياري من نيست هيچ کس
در
بزم
مرا ز خويش محال است بيخبر نکني
زبان شکوه من
در
نيام خاموشي است
چرا به ساغر من زهر بيشتر نکني؟
حريف اشک ندامت نمي شوي صائب
چو تاک دست به هر شاخ
در
کمر نکني
صفحه قبل
1
...
3223
3224
3225
3226
3227
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن