نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
چون نداري دل آگاه،
در
اول قدمي
بوسه هر چند به پيشاني منزل زده اي
در
قيامت سپر آتش دوزخ گردد
از درم مهري اگر بر لب سايل زده اي
چاک
در
پرده ناموس تو خواهد انداخت
خنده اي چند که بر مردم کامل زده اي
دست
در
دامن درياي کرم زن، ورنه
تشنه مي ميري اگر چشمه حيوان شده اي
هر چه
در
خاطر عاشق گذرد مي داني
خوش اداياب و ادافهم و ادادان شده اي
تو که از شرم
در
آيينه نديدي هرگز
به اشارات که اين طور شفادان شده اي؟
نوشداروي امان
در
گره حنظل نيست
به چه اميد به اين سبز حصار آمده اي؟
کردي انفاس گرامي همه
در
باطل صرف
همچنان زندگي از حق به دعا مي طلبي
از دل زنده توان هستي جاويدان يافت
در
سياهي تو همان آب بقا مي طلبي
خبري نيست که
در
بيخبري نتوان يافت
بيخبر شو ز جهان گر خبري مي طلبي
خضر چون سبزه زند موج درين دامن دشت
پاي
در
ره نه اگر همسفري مي طلبي
تا به کي خواب گران پنبه نهد
در
گوشم؟
اي نواي جرس سلسله جنبان مددي
زردرويي نتوان
در
صف محشر بردن
خون من بر سر جوش است شهيدان مددي
خارخار وطنم نعل
در
آتش دارد
چشم دارم که کند شام غريبان مددي
دل که قنديل حرم بود ز روشن گوهري
در
خرابات مغان جام شرابش کردي
هيچ کس گل نزند بر تو درين سبز چمن
گل اگر
در
قفس مرغ گرفتار آري
در
دياري که خزف را ز گهر نشناسند
گوهر خود چه ضرورست به بازار آري؟
چند چون سکه زر
در
نظر صيرفيان
پشت بر زر کني و روي به بازار آري؟
از دل تنگ کني شکوه، نمي داني حيف
که گشاد دو جهان
در
گره دل داري
سرفرازان جهان جمله سجود تو کنند
در
حريم دل اگر راه سلامي داري
برخوري زان لب ميگون که چو صهباي صبوح
در
رگ و ريشه جان طرفه خرامي داري
چشم شوخ تو به انصاف نمي پردازد
ورنه
در
هر نظري ملک جهاني داري
اي گل شوخ که مغرور بهاران شده اي
خبرت نيست که
در
پي چه خزاني داري
در
شبستان تو سي شب مه عيدست مقيم
اگر از خوان قناعت لب ناني داري
مي شود عاقبت کار چراغت روشن
در
حريم دل اگر سوز نهاني داري
صفحه قبل
1
...
3218
3219
3220
3221
3222
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن