نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
مثنوي معنوي
اي تو
در
کشتي تن رفته به خواب
آب را ديدي نگر
در
آب آب
دم مزن تا بشنوي از دم ز نان
آنچ نامد
در
زبان و
در
بيان
ليک لطفي قهر
در
پنهان شده
يا که قهري
در
دل لطف آمده
زين قبل فرمود احمد
در
مقال
در
زبان پنهان بود حسن رجال
در
حديث آمد که دل همچون پريست
در
بياباني اسير صرصريست
من نخواهم کان رمه کافر شوند
در
ضلالت
در
گمان بد روند
گفت استر با شتر کاي خوش رفيق
در
فراز و شيب و
در
راه دقيق
تو نه آيي
در
سر و خوش مي روي
من همي آيم بسر
در
چون غوي
من همي افتم برو
در
هر دمي
خواه
در
خشکي و خواه اندر نمي
چون جنين را
در
شکم حق جان دهد
جذب اجزا
در
مزاج او نهد
در
نگر
در
صنعت پاره زني
کو همي دوزد کهن بي سوزني
ديد
در
ايام آن شيخ فقير
مصحفي
در
خانه پيري ضرير
گفت
در
يک خانه گر باشم دو روز
عشق آن مسکن کند
در
من فروز
باز مي گويم عجب من بي خودم
دست
در
شاخ خيالي
در
زدم
از هوس گر از طويله بسکلد
در
طويله ديگران سر
در
کند
در
شريعت هست مکروه اي کيا
در
امامت پيش کردن کور را
مدحها شد جملگي آميخته
کوزه ها
در
يک لگن
در
ريخته
پيش
در
شد آن دقوقي
در
نماز
قوم همچون اطلس آمد او طراز
چون قيامت پيش حق صفها زده
در
حساب و
در
مناجات آمده
عمر خود را
در
چه پايان برده اي
قوت و قوت
در
چه فاني کرده اي
در
قيام اين کفتها دارد رجوع
وز خجالت شد دوتا او
در
رکوع
و آن جماعت
در
پي او
در
قيام
اينت زيبا قوم و بگزيده امام
در
دعا ايشان و
در
زاري و آه
بر فلک زيشان شده دود سياه
مهربان بي رشوتان ياري گران
در
مقام سخت و
در
روز گران
در
گوي و
در
چهي اي قلتبان
دست وا دار از سبال ديگران
در
هواي آنک گويندت زهي
بسته اي
در
گردن جانت زهي
در
قباب حق شدند آن دم همه
در
کدامين روضه رفتند آن رمه
مدعي گفت اي نبي الله داد
گاو من
در
خانه او
در
فتاد
هست بر اسباب اسبابي دگر
در
سبب منگر
در
آن افکن نظر
زانک او
در
خانه عقل تو غريب
بر
در
خود سگ بود شير مهيب
آن يکي
در
پي دويد و گفت خير
در
پيت کس نيست چه گريزي چو طير
هزلها گويند
در
افسانه ها
گنج مي جو
در
همه ويرانه ها
شهر را هشتند و بيرون آمدند
در
هزيمت
در
دهي اندر شدند
آنچنان کز فربهي هر يک جوان
در
نگنجيدي ز زفتي
در
جهان
شکر منعم واجب آيد
در
خرد
ورنه بگشايد
در
خشم ابد
انبيا گفتند
در
دل علتيست
که از آن
در
حق شناسي آفتيست
اين چه نسبت اين چه پيوندي بود
تاکه
در
عقل و دماغي
در
رود
نه
در
آن دم دولتي و نعمتي
نه
در
آن سر راحتي و لذتي
بارها
در
دام حرص افتاده اي
حلق خود را
در
بريدن داده اي
استخوان حرص تو
در
وقت درد
درهم آيد خرد گردد
در
نورد
در
مثال قصه و فال شماست
در
غم انگيزي شما را مشتهاست
چند کوبيم آهن سردي ز غي
در
دميدن
در
قفض هين تا بکي
در
تنور پر ز آتش
در
فکند
آن زمان دستارخوان را هوشمند
وقت حيرت نيست حيرت پيش تست
اين زمان
در
ره
در
آ چالاک و چست
يوسفي شد
در
جمال و
در
دلال
گفتش اکنون رو بده وا گوي حال
دانه گندم تواني خورد و من
عاجزم
در
دانه خوردن
در
وطن
باز زاري کرد کاي نيکوخصال
مر مرا
در
سر مزن
در
رو ممال
بيست فرزند اين چنين
در
گور رفت
آتشي
در
جانشان افتاد تفت
اندر آخر حمزه چون
در
صف شدي
بي زره سرمست
در
غزو آمدي
سينه باز و تن برهنه پيش پيش
در
فکندي
در
صف شمشير خويش
صفحه قبل
1
...
320
321
322
323
324
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن