نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
کشکول شيخ بهايي
هزاران
در
از خلق بر خود ببندي
گرت باز باشد
در
آسماني
سخن
در
تندرستي تن درست است
که
در
سستي همه تدبير سست است
پس آنان که
در
وجد مستغرق اند
شب و روز
در
عين حفظ حق اند
بود نور خرد
در
ذات انور
بسان چشم سر
در
چشمه ي خور
اگر
در
جهان، از جهان رسته اي است
در
از خلق بر خويشتن بسته اي است
گر از دوست چشمت بر احسان اوست
تو
در
بند خويشي، نه
در
بند دوست
بيا اي شيخ
در
خمخانه ي ما
شرابي خور که
در
کوثر نباشد
چرخ
در
گردش از اين بانگ و نوا
کوه
در
رقص از اين صوت و صدا
دل که ز عشق آتش سودا
در
اوست
قطره ي خوني است که دريا
در
اوست
آهن و سنگي که شراري
در
اوست
بهتر از آن دل که نه ياري
در
اوست
به سر کبريا
در
پرده ي غيب
به وحي انبيا
در
حرف لاريب
به خون غازيان
در
قطع پيوند
بسوز مادران
در
مرگ فرزند
به عشق نو
در
آغاز جواني
به غمهاي کهن
در
دل نهاني
جان
در
طلب وصال تو شيدائي شد
دل
در
خم گيسوي تو سودائي شد
شرمت نايد هنوز خاک
در
تو
از گرمي خون دل من
در
جوش است
در
دهر چو من يکي و آن هم کافر
پس
در
همه دهر يک مسلمان نبود
کسي را
در
اين بزم ساغر دهند
که داروي بيهوشيش
در
دهند
من مفلس عور دور از هنر
نه
در
حقه گوهر نه
در
صره زر
گر
در
پي قول و فعل سنجيده شوي
در
ديده خلق مردم ديده شوي
زين پيش گريه را اثري بود
در
دلش
چندان گريستم که
در
آن هم اثر نماند
دلارام
در
بر دلارام جو
لب از تشنگي خشک
در
طرف جو
که آسوده
در
گوشه ي خرقه دوز
که آشفته
در
مجلسي خرقه سوز
از شکاف ار قدمت مضطرب است
صد
در
رحمت از آن
در
عقب است
در
جنب آن صحيفه چه باشد اگر به فرض
صدنامه
در
ثناي تو انشا کند خرد
گلشن راز شبستري
احد
در
ميم احمد گشت ظاهر
در
اين دور اول آمد عين آخر
صفحه قبل
1
...
320
321
322
323
324
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن