167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • هر که را ديديم دارد شکوه از روز سياه
    هست در ظلمت نهان آب روان زندگي
  • در حجاب ابر غافل نيست از ذرات، مهر
    پرده بينش نگردد شاه را خوابيدگي
  • جمع سازد در کمين صياد خود را بيشتر
    مي کند بيدارتر آن ماه را خوابيدگي
  • تيغ لنگردار را در قطع، دست ديگرست
    بال و پر گردد دل آگاه را خوابيدگي
  • در زمين گيران غفلت پند را تائثير نيست
    از جرس کمتر نگردد راه را خوابيدگي
  • چين ابرو کرد شمشير تغافل در نيام
    چشم جادو تايب از نيرنگ شد يکبارگي
  • خط ظالم بس که لعل آبدارش را مکيد
    در نظرها خشکتر از سنگ شد يکبارگي
  • چون شرر از شوخ چشمي هاي خط سنگدل
    شوخي حسنش نهان در سنگ شد يکبارگي
  • ابر را خورشيد تابان زود مي پاشد ز هم
    کي شود پوشيده در زير قبا ديوانگي؟
  • در تلاش بستر نرم است عقل شيشه دل
    مي کند از سنگ طفلان متکا ديوانگي
  • روشناس عالمي گرداندش چون آفتاب
    هر که را چون سايه افتد در قفا ديوانگي
  • بي رگ سودا دماغي نيست در ملک وجود
    با جهان عام است چون لطف خدا ديوانگي
  • مي شمارد در شمار داغهاي خامسوز
    آفتاب روز محشر را سر ديوانگي
  • در ديار ساده لوحان نقش بار خاطرست
    محو سازد سکه را از خود زر ديوانگي
  • چرخ را در نيم جولان زير پا مي آورد
    سنگ طفلان گر نگردد لنگر ديوانگي
  • هر که خود را فرد باطل کرد در ديوان عقل
    همچو صائب مي شود سردفتر ديوانگي
  • نيست بي خون جگر در گلشن عالم گلي
    هست هر شاخ گلي محضر به خون بلبلي
  • نيست ممکن خنده بر روز سياه من کند
    در قفاي هر که افتاده است مشکين کاکلي
  • مي گشايد عقده فولاد را آتش چو موم
    عشق عالمسوز را ياد آر در هر مشکلي
  • تا درين وحدت سرا خود را جدا داني ز خلق
    در حساب دفتر ايجاد فرد باطلي
  • نوبهار زندگي در خواب غفلت صرف شد
    از مآل خويشتن صائب چه چندين غافلي؟
  • ابر مظلم تيره گرداند جهان را در دمي
    يک ترشرو تلخ سازد عيش را بر عالمي
  • در تجرد مي شود اندک حجابي سد راه
    آستين دست شناور راست بند محکمي
  • کوتهي در زخم ناخن اين خسيسان مي کنند
    آه اگر مي داشت داغ ما توقع مرهمي
  • رتبه کوچکدلي در ديده من شد بزرگ
    تا سليمان کرد تسخير جهان از خاتمي