نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
به مظلومان سرايت مي کند فعل بد ظالم
که از بيداد شيران
در
نيستان آتش افتاده
مرا
در
بي قراري چون فلک معذور مي دارد
نگاه هرکه بر رخساره آن مهوش افتاده
مگر
در
باغ راه جلوه جانانه افتاده؟
که از مستي ز دست شاخ گل پيمانه افتاده
ز آبادي نظر بر سنگ طفلان است مجنون را
وگرنه گنجها
در
گوشه ويرانه افتاده
نمي گردد ز جولان سختي ره سيل را مانع
عبث سنگ ملامت
در
پي ديوانه افتاده
خموشي پرده پوش عيب باشد بي کمالان را
ز بيداران بود
در
زير دامن پاي خوابيده
کمال ناقصان
در
شهرت بي عاقبت باشد
کز انگشت اشارت ماه نو بر خويش باليده
روز را مي گذراندي که برون آيد خط
خط برآمد، ز
در
لطف درآ بسم الله
باز کرده است
در
مخزن گوهر صائب
مي خري گر گهر بيش بها بسم الله
خنکي
در
اسد از مهر جهانگير مخواه
نفس سرد ز کام و دهن شير مخواه
هست
در
قبضه تقديرگشاد دل تنگ
حل اين عقده ز سرپنجه تدبير مخواه
نيست
در
ديده حيرت زدگان نقش دويي
غير يک صورت از آيينه تصوير مخواه
شير
در
بيشه خشم تو جگر مي بازد
رنگ چون بيجگران باخته اي يعني چه؟
چه شبي بود که آن نرگس خواب آلوده
دست
در
گردنم انداخت شراب آلوده
از خيال گل رخسار تو هر قطره اشک
گل ابري است که
در
خون شفق غلطيده
ز بس که بر
در
بيگانگي زدم صائب
شد از خرابه من پاي آشنا کوتاه
اگر چه
در
خور صياد نيست طعمه من
ز صيد لاغر من دام مي شود فربه
دو دولت است که يکبار آرزو دارم
تو
در
کنار من و شرم از ميان رفته
به نوبهار چنان غره اي که پنداري
که خار
در
قدم موسم خزان رفته
اميد گوشه چشمم به دستگيري توست
که
در
رکاب تو از دست من عنان رفته
قرارگاه تو
در
زير خاک خواهد بود
تو مي بري به فلک پايه بناي که چه؟
ز شانه اي که به زلفت کشيده است نسيم
هزار رشته جان
در
کشاکش افتاده
بگو به غمزه که شمشير
در
نيام کند
که شرم کشور حسن ترا نسق کرده
فغان که شبنم مغرور ما نمي داند
که خيمه
در
گذر نور آفتاب زده
ز خط عذار تو تا عنبرين نقاب شده
ز هاله خوبي مه پاي
در
رکاب شده
صفحه قبل
1
...
3202
3203
3204
3205
3206
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن