نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
اي آن که دم ز رهروي عشق مي زني
در
پرده نظر، اثر زخم خار کو؟
حق مي برد به مرکز خود راه بي دليل
در
راه کعبه جاده نباشد مباش گو
مژگان يار از خط و خال است بي نياز
در
پيش صف پياده نباشد مباش گو
ما
در
هواي صاف قمر را نيافتيم
تو زير ابر اگر قمري يافتي بگو
در
پرده حباب به جز آب هيچ نيست
تو شوخ چشم اگر دگري يافتي بگو
اي ذره
در
سراسر بازار کاينات
جز آفتاب ديده وري يافتي بگو
در
حلقه وجود که گرداب فتنه است
جز چشم يار فتنه گري يافتي بگو
غير از دل گرامي درياکشان عشق
در
نه صدف اگر گهري يافتي بگو
در
فکر سفر باش که هر موي سفيدي
از غيب رسولي است براي طلب تو
غافل مشو ايام خزان از نفس سرد
در
خنده سرآمد چو بهار طرب تو
کوتاه نگردد به گره رشته عمرش
چون زلف نهد هر که سري
در
قدم تو
هر فتنه سرگشته که
در
روي زمين بود
شد جمع به زير قد همچون علم تو
هر چند به پاي دگري ره نتوان رفت
گرديد فلک سير سرم
در
قدم تو
يکرنگي ظاهر بود دارالامان عافيت
در
حلقه ديوانگان زنهار بي فرهنگ شو
زنهار
در
دار فنا انگور خود ضايع مکن
گر باده نتواني شدن منصوروار آونگ شو
در
پله ديوانگي فرش است سنگ کودکان
مرد ملامت نيستي فرزانه شو فرزانه شو
مي کرد هزار باغبان
در
خاک
گل را مي بود اگر وفاي تو
شمشير برهنه مي شود
در
دل
آبي که خورند بي رضاي تو
نعل
در
آتش نهد بر ورق برگ گل
شبنم آسوده را شوق گل روي تو
گر نبرد شمع پيش پرتو رخساره ات
شانه کند راه گم
در
خم گيسوي تو
پرده بيگانگي چند بود
در
ميان؟
سوختم، از جيب گل چند کشم بوي تو؟
در
بلا بودن بود صائب به از بيم بلا
از هوا گيرد خموشي را چراغ صبحگاه
نيست
در
پايان عمر از رعشه پيران را گزير
بر فروغ خويش مي لرزد چراغ صبحگاه
هر دمي کز روي صدق از مشرق دل سرزند
هست پيش قدردانان
در
حساب صبحگاه
غفلت پيران جاهل را سبب
در
کار نيست
فارغ است از منت افسانه خواب صبحگاه
صفحه قبل
1
...
3198
3199
3200
3201
3202
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن