نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
آگاه نيستي که چه دلها شکسته است
مشاطه
در
شکستن طرف کلاه تو
از بس که
در
ربودن دل تيزچنگ بود
شد تير روي ترکش مژگان نگاه تو
نقش دگر
در
او نتواند گرفت جاي
آيينه دلي که شود جلوه گاه تو
در
جبهه ستاره من اين فروغ نيست
يارب به طالع که شدم مبتلاي تو؟
پيمانه اي که دست تو باشد
در
آن ميان
گر زهر قاتل است بنوشم براي تو
آب خضر ز چشمه سوزن روان شود
آيد چو
در
حديث لب جانفزاي تو
بيگانه پروري چو تو
در
کاينات نيست
بيچاره عاشقي که شود آشناي تو
هرگز ز ناز اگر چه به دنبال ننگري
افتاده اند هر دو جهان
در
قفاي تو
بسيار
در
لطافت دل سعي مي کني
از پرده دل است همانا قباي تو
بيگانه وار مي نگري
در
مثال خويش
من چون کنم به اين دل ديرآشناي تو؟
اشکش چو آب آينه بر جاي خشک ماند
چشمي که ديد
در
رخ حيرت فزاي تو
از دورباش ناز تو، از سرگذشتگان
جز کاکل تو نيست کسي
در
قفاي و
بر خويشتن ببال که
در
قلزم وجود
همچون حباب نيست سري بي هواي تو
در
هيچ پرده نيست، نباشد نواي تو
عالم پرست از تو و خالي است جاي تو
هر چند کاينات گداي
در
تواند
يک آفريده نيست که داند سراي تو
خاک سيه به کاسه نمرود مي کند
هر پشه اي که بال زند
در
هواي تو
در
هر کس آنچه هست همان را ازو طلب
لنگر ز آسمان، حرکت از زمين مجو
گردي پديد نيست ازان آرزوي دل
در
عالمي که باديه پيماست آرزو
باقي شود چو صرف کني
در
امور خير
هرچند بي ثبات چو دنياست آرزو
تا
در
تو هست خار هوس همچو گردباد
بيهوده گرد دامن صحراست آرزو
در
روزگار پاکي دامان حسن تو
دست ز کار رفته دلهاست آرزو
از آرزو اثر نبود
در
دل درست
خونابه جراحت دلهاست آرزو
صائب چو موميايي و چون سنگ روز و شب
در
بستن و شکستن دلهاست آرزو
يک صافدل
در
انجمن روزگار کو؟
عالم گرفت تيرگي آيينه دار کو؟
چون ريگ، تشنه اند حريفان به خون هم
در
قلزم فلک گهر آبدار کو؟
صفحه قبل
1
...
3197
3198
3199
3200
3201
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن