نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
خويش را
در
بندگي انداختن از عقل نيست
تا نفس داري رهين منت احسان مشو
نيستي آيينه تا باشي ز معني بي نصيب
ديده را بگشاي،
در
هر صورتي حيران مشو
در
مصاف چرخ صائب همت از پيران طلب
تا نباشد اسب چوگاني به اين ميدان مشو
خون فاسد
در
بدن آهن رباي نشترست
نيش مردم برنمي تابي رگ گردن مشو
جستجو صائب به جايي مي رساند خويش را
هر قدر سختي ببيني سست
در
رفتن مشو
جنون گنجي است گوهرخيز، زنجير اژدهاي او
تهيدستي نبيند هر که شد
در
گنج پاي او
گذارد ازترازو
در
فلاخن ماه کنعان را
عزيز مصر اگر بيند جمال جانفزاي او
چرا از پرده بيرون آيد آن غارتگر جانها؟
که چشمي نيست
در
عالم سزاوار لقاي او
طبلکار تو دارد اضطرابي
در
جهانگردي
که پنداري زمين را مي کشند از زير پاي تو
مرا شرمنده کردي از دل اميدوار خود
مبادا هيچ کافر
در
جهان اميدوار از تو!
شکوه حسن عالمسوز ازين افزون نمي باشد
که
در
خواب بهاران است دايم پاسبان تو
نفس
در
سينه باد صبا مستانه مي رقصد
همانا غنچه اي واکرده است از بوستان تو
مشو چون ابر غافل
در
بهار از گوهرافشاني
که با درياي رحمت ديده گريان زند پهلو
رخنه
در
بيضه فولاد کند چون جوهر
دانه ء خال تو کز دام بود ريشه او
در
شکستن حذر از شيشه فزون بايد کرد
لشکري را که شکسته است به دنبال مرو
چه بود دولت دنيا که به آن فخر کنند؟
گشت
در
غار ازين شرم نهان کيخسرو
عمر جاويد به نظارگيان مي بخشد
هر که چون زلف شبي روز کند
در
بر تو
لب زخم من و اظهار شکايت، هيهات
که گشوده است بغل
در
هوس خنجر تو
اين غزل آن غزل خواجه سنايي است که گفت
خنده گريند همي سوختگان
در
بر تو
در
رياضي که تو باشي، به نظر مي آيد
سرو چون سبزه خوابيده ز رعنايي تو
هرگز از شرم
در
آيينه نديدي خود را
يوسفي نيست درين مصر به تنهايي تو
سر بسر زهره جبينان جهان چون انجم
محو
در
قلزم نورند ز پيدايي تو
طوطيي را که به شيرين سخني مشهورست
غوطه
در
زهر دهد غيرت گويايي تو
مغز تحقيق ز ارباب عمايم مطلب
آنچه
در
سر نتوان يافت ز دستار مجو
در
ترازوي قيامت نتوان يافت کجي
حيف و ميل از دل و از ديده بيدار مجو
صفحه قبل
1
...
3194
3195
3196
3197
3198
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن