167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • در خرابي هاي تن تردست چون سيلاب باش
    چون به ديوار يتيمان مي رسي معمار شو
  • چند چون پرگار خواهي گشت بر گرد جهان؟
    پاي در دامن گره کن مرکز ادوار شو
  • گنج را بي زبان ممکن نيست صائب يافتن
    بي تأمل در دهان اژدها و مار شو
  • گر طمع داري که آيد روزيت بيرون ز سنگ
    در رياض آفرينش مرغ آتشخواره شو
  • سنگ را دلجويي اطفال گوهر مي کند
    در حريم خردسالان مهره گهواره شو
  • از فضولي ميهمان بر ميزبان گردد گران
    در برون درگذار اين خلق، صاحب خانه شو
  • نيست راهي قرب را از سوختن نزديکتر
    در طريق عشقبازي امت پروانه شو
  • آفت شهرت ندارد خلوت در انجمن
    بهر شهرت گوشه گير از خلق چون عنقا مشو
  • موج دريا را حجاب ديدن ساحل مکن
    در ميان کار دنيا غافل از عقبي مشو
  • دولت از دست دعا دارد حصار عافيت
    در بزرگي غافل از دريوزه دلها مشو
  • قطره در گوهر ز موج انقلاب آسوده است
    مرد طوفان حوادث نيستي دريا مشو
  • تا نمي در جويبارت چون سبوي باده هست
    بار دوش خلق از کوتاه دستي ها مشو
  • روز اگر شان بزرگيهاست دامنگير تو
    در دل شب غافل از دريوزه دلها مشو
  • در برون رفتن ز بزم زندگي کاهل مشو
    نيستي خضر از گرانجانان اين محفل مشو
  • مي رسد چون عطسه بي تمهيد گلبانگ رحيل
    از سرانجام سفر در هر نفس غافل مشو
  • مي کند در ناخنت ني خامه تکليف عقل
    عشرت طفلانه مي خواهد دلت، عاقل مشو
  • مي شود بازيچه باد صبا خاکسترت
    بي طلب زنهار چون پروانه در محفل مشو
  • در کهنسالي ز مرگ ناگهان غافل مشو
    برگ چون شد زرد از باد خزان غافل مشو
  • نابجا نبود سخن، مگشا لب گفتار خويش
    از هدف چون تير در بحر کمان غافل مشو
  • برندارد دولت بيدار غفلت، زينهار
    در کنار بام از خواب گران غافل مشو
  • چون ز محفل پاي نتواني کشيدن همچو شمع
    از حضور خلوت در انجمن غافل مشو
  • از چه خس پوش مي دارند بينايان خطر
    در زمان خط ازان چاه ذقن غافل مشو
  • شکر اين معني که در غربت عزيزي يافتي
    حق شناسي کن، ز اخوان وطن غافل مشو
  • نيست چون مستي کليدي مخزن اسرار را
    در بهار از ناله مرغ چمن غافل مشو
  • در سياهي صائب آب زندگاني مدغم است
    زينهار از خال آن کنج دهن غافل مشو