167906 مورد در 0.11 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • اي عنکبوت غافل، در تنگناي گردون
    آخر دلت نشد سير زين پرده ها تنيدن؟
  • چون سؤال از دلت کند صائب
    در لب خود جواب را بشکن
  • تو چون در جلوه آيي، سرو و گل را
    فرامش مي شود قامت کشيدن
  • کرد نمکدان نگون در جگرم شور عشق
    صبح قيامت دميد از دل افگار من
  • در چمن من نسيم آه ندامت شود
    غنچه برون مي رود دست ز گلزار من
  • ريشه دوانيد عشق در جگر تشنه ام
    سوختگي دود کرد از دل افگار من
  • خون شفق جوش زد زهره صبح آب شد
    در دل گردون گرفت آه شرربار من
  • چاشني صلح دهد در مذاق
    جنگ تو اي دلبر خوش جنگ من
  • سبز شد در آتش سوزان سپند
    رحم کن اي نوبهار من به من
  • کس به من در ضعف نتواند رسيد
    مي کند سبقت غبار من به من
  • کوه تمکينش زبان بند فغان ها گشته است
    برنمي آيد صدا از کبک در کهسار او
  • جاي گل در ديده بلبل نمي گيرد گلاب
    تشنه برگردد ز کوثر تشنه ديدار او
  • از سپهر سفله تشريف تن آساني مخواه
    پيرهن از چاه دارد يوسف کنعان در او
  • گر به اين عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد
    خنده سوفار گردد غنچه پيکان در او
  • بعد عمري آسان گر لقمه اي احسان کند
    استخوان خشکي منت بود پنهان در او
  • چون صدف هر سينه کز گرد علايق پاک شد
    گوهر شهوار گردد قطره باران در او
  • ماه شبگردي کز او ويرانه من روشن است
    چاکها در سينه دارد چون کتان مهتاب ازو
  • حرف گفتن در ميان عشق و دل انصاف نيست
    صاحب منزل ازو، منزل ازو، اسباب ازو
  • عشق صيادي است گردون حلقه فتراک او
    هر دو عالم در رکاب توسن چالاک او
  • کشته پيکان او را شستشو در کار نيست
    مي تراود چشمه کوثر ز شست پاک او
  • بنده کوي خراباتم که مي سازد گهر
    هر که ريزد تخم اشکي در زمين پاک او
  • صورت ديوار مي آيد به جان بي نفس
    وقت بيرون آمدن از خانه در دنبال او
  • اينقدر گيرندگي در خاک هم مي بوده است؟
    ماه نتواند گذشتن از کنار بام او
  • خضر اگر در خواب بيند خنجر مژگان او
    مي شود زخم نمايان عمر جاويدان او
  • خودفروشيهاش مي شد با خريداري بدل
    يوسف مصري اگر مي بود در دوران او