167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • در خون فتاد نان عقيق از تلاش نام
    بگذار نام را و سفر از يمن مکن
  • از پا درآر دشمن خود را و خاک شو
    در انتقام پيروي کوهکن مکن
  • قطع ره طلب به تأمل نمي شود
    در پيش پاي خويش نظر مي کني مکن
  • در قلزمي که يکجهتان دم نمي زنند
    هر دم زدن هواي دگر مي کني مکن
  • از رشک عشق، غيرت حسن است بيشتر
    در ماه و آفتاب نظر مي کني مکن
  • پاس شکوه فقر و قناعت نگاه دار
    در پيش گنج، دست به زر مي کني مکن
  • در بيخودي گذشت زمان شباب من
    شد پرده دار دولت بيدار خواب من
  • نگذاشت آب در جگرم عشق خانه سوز
    بي اشک شد ز تندي آتش کباب من
  • از ناله شيشه در جگر سنگ بشکند
    چون کاسه تهي لب حاضر جواب من
  • چون موج در خم خس و خاشاک نيستم
    صائب نهنگ مي کشد از بحر شست من
  • در کاسه سپهر کند خاک گرد من
    رحم است بر کسي که شود هم نبرد من
  • در شهربند عافيت از خاکساريم
    ديوار مي کشد به ره سيل گرد من
  • يک نقطه است اشک در مجموعه غمم
    يک مصرع است آه ز ديوان درد من
  • در سنگ از شرار و شرر مي دهم خبر
    افلاک يک ستاره ندارد به ديد من
  • همچشم آبله است دل اشکبار من
    در پرده دل است گره نوبهار من
  • کشتي در آب گوهر من کار مي کند
    دريا ترست از گهر آبدار من
  • از پاک گوهري چو صدف در دل محيط
    گهواره اي است بهر يتيمان کنار من
  • دارد نشاط روي زمين در کنار بحر
    از گرد بي کسي گهر شاهوار من
  • در راه ابر نيست مرا چشم انتظار
    چون عنبرست از نفس خود بهار من
  • دل مي خورد ز قحط خريدار، عمرهاست
    در سينه صدف گهر شاهوار من
  • کشتي در آب گوهر من کار مي کند
    دريا ترست از گهر آبدار من
  • واحسرتا که چون گل رعنا به باد رفت
    در يک نفس خزان من و نوبهار من
  • صبري که بود پشت اميدم ازو به کوه
    در روزگار هجر نيامد به کار من
  • غير از بهار خشک مرا در بساط نيست
    اي واي اگر قبول نيفتد نياز من
  • دلها اگر ز سنگ بود مي شود کباب
    در محفلي که باده کشد دلنواز من