167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان شيخ بهايي

  • هرچه در عالم بود، ليلي بود
    ما نمي بينيم در وي، غير وي
  • مستان که گام در حرم کبريا نهند
    يک جام وصل را دو جهان در بها دهند
  • در ميکده، رهبانم و در صومعه، عابد
    گه معتکف ديرم و گه ساکن مسجد
  • در ميکده دوش، زاهدي ديدم مست
    تسبيح به گردن و صراحي در دست
  • اي در طلب علوم، در مدرسه چند؟
    تحصيل اصول و حکمت و فلسفه چند؟
  • در منطقه فلک نزد دست خيال
    در پاي عناصر، سر فکرت ننهاد
  • در بزم تو اي شمع، منم زار و اسير
    در کشتن من، هيچ نداري تقصير
  • آن به که ز چشم خلق پنهان گرديم
    چون آب در آبگينه، آتش در سنگ
  • در مدرسه جز خون جگر، نيست حلال
    آسوده دلي، در آن محال است، محال
  • هرچند که در حسن و ملاحت، فردي
    از تو بنماند، در دل من دردي
  • نان و حلوا شيخ بهايي

  • هرچه بيني در جهان دارد عوض
    در عوض گردد تو را حاصل، غرض
  • چون نکردي ناله در فصل بهار
    در خزان، باري قضا کن زينهار!
  • زين جهان تا آن جهان بسيار نيست
    در ميان، جز يک نفس در کار نيست
  • نيست جز تقوي، در اين ره توشه اي
    نان و حلوا را بهل در گوشه اي
  • عابدي، در کوه لبنان بد مقيم
    در بن غاري، چو اصحاب الرقيم
  • از در رزاق رو بر تافتي
    بر در گبري روان بشتافتي
  • سر به سر، کار تو در ليل و نهار
    سعي در تحصيل جاه و اعتبار
  • در مهم سازي اوباش و رنود
    دائما، طاحونه اش در چرخ بود
  • در ره آن موشکافي، اي شقي
    در ره اين، کند فهم و احمقي
  • زهر دارد در درون، دنيا چو مار
    گرچه دارد در برون، نقش و نگار
  • اي خوش آنکو رفت در حصن سکوت
    بسته دل در ياد «حي لايموت »
  • نان و پنير شيخ بهايي

  • صيت عابد رفت تا چرخ کبود
    بس که بودي در رکوع و در سجود
  • عابد اين فهميد، يعني نيست خر
    نه در اينجا و نه در جاي دگر
  • هان، تأمل کن در اين نقل شريف
    که در آن پنهان بود سر لطيف
  • هر که با دشمن نشيند، در ز من
    هست اندر بوستان، در گولخن