167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • تا کند ديوانه اي را در محبت پايدار
    خون ز چشم حلقه زنجير مي آيد برون
  • از جفاي چرخ کجرو مي شود دل صيقلي
    زنگ از آيينه در پرداز مي آيد برون
  • از جفاي چرخ کجرو مي شود دل صيقلي
    زنگ از آيينه در پرداز مي آيد برون
  • در کهنسالي جوانتر گشت صائب فکر من
    زين ته خم باده سرجوش مي آيد برون
  • زخم پيکان مي شود در سينه دلگير من
    گل ز باغم غنچه دلتنگ مي آيد برون
  • بيستون را در فلاخن مي گذارد تيشه ام
    کوهکن با من کجا همسنگ مي آيد برون؟
  • سايه بيدست در گرماي محشر، هر که را
    آه سردي از دل آگاه مي آيد برون
  • از زبان خامه من لفظ هاي آشنا
    در لباس معني بيگانه مي آيد برون
  • عالمي از داغ عالمسوز ما در آتشند
    دود شمع ما ز صد کاشانه مي آيد برون
  • گرد هستي در حريم پاکبازان توتياست
    دست خالي سيل ازين ويرانه مي آيد برون
  • در سواد خامه من گفتگوي سهل نيست
    زين نيستان نعره شيرانه مي آيد برون
  • عالمي از بيخودي گر هست خوشتر در جهان
    چون فلاطون از خم صهبا نمي آيد برون؟
  • تيغ ما از بي زباني در نيام زنگ نيست
    شيرمردي از صف هيجا نمي آيد برون
  • در شبستاني که اهل شرم ساغر مي زنند
    از دهن ها نکهت صهبا نمي آيد برون
  • مردم چشم صدف ديگر نخواهد شد سفيد
    گر بشويد بخت من در آب دريا پيرهن
  • پيچ و تاب سعي در دام آورد نخجير را
    جان جوهردار مي خواهد نسيم پيرهن
  • نخل نوخيز تو بهر بوستان ديگرست
    ريشه را محکم مکن زنهار در مغز زمين
  • رخنه ملک است چشم هوشياران، زينهار
    خاک زان از درد مي در چشم عقل دور بين
  • شبنم از روشندلي هم ساغر خورشيد شد
    چند در ميناي تن چون درد باشي ته نشين؟
  • فتنه روز قيامت در رکابش مي رود
    رايت حسن بلند اقبال، يا بالاست اين؟
  • چرب مي سازد علم از خون آهوي حرم
    رحم در خاطر ندارد، غمزه جادوست اين
  • روي در ميخانه کن آرامش دلها ببين
    عالمي را فارغ از انديشه فردا ببين
  • عشق بي معشوق هيهات است گردد جلوه گر
    در لباس بيد مجنون جلوه ليلي ببين
  • نسبت ديوانه و شهرست طوفان و تنور
    عرض سوداي مرا در دامن صحرا ببين
  • موجه دريا نگنجد در دل تنگ حباب
    بگذر از سر جوهر تيغ شهادت را ببين