167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • بس که با گرد خجالت طاعتم آميخته است
    خاک مي ليسد زبان شمع در محراب من
  • دارد از زورآوري خم در خم صيد نهنگ
    سر فرو نارد به صيد ماهيان قلاب من
  • ابر نتوانست گشتن سرمه آواز رعد
    چون شود در پرده هاي دل نهان فرياد من؟
  • کوه چون ابر بهاران روي در صحرا نهد
    گر شود با رعد صائب همعنان فرياد من
  • سوختم در دوزخ افسردگي، يارب که گفت
    روي گرم از آتش سوزان نبيند عود من
  • پنجه مرجان شود در بحر خجلت موج زن
    دست چون بيرون کند مژگان خون آلود من
  • ضعف دل دارم مسيح از نبض من بردار دست
    هست در سيب زنخدان بتان بهبود من
  • دامن فکر من است از دامن گل پاکتر
    چشم شبنم مي پرد در حسرت گلزار من
  • حلقه بيرون در کرده است خلط و زلف را
    بر بياض گردن سيمين بران اشعار من
  • سينه افسرده گلشن در ايام خزان
    مي زند جوش بهار از گرمي گفتار من
  • همچو کوه قاف در موج پري پنهان شده است
    بيستون عشق از فرهاد شيرين کار من
  • روي در آيينه زانوي خود آورده ام
    نيست چون طوطي وبال ديگران زنگار من
  • اشک نيسان را که در چشم صدف گرداند آب
    مهره گل مي شمارد گوهر شهوار من
  • بال اقبال هما را در سعادت گستري
    مي شمارد فرد باطل سايه ديوار من
  • ريشه کفرست محکم در دل سنگين مرا
    چون سليماني گسستن نيست با زنار من
  • مي کند صائب سراغ قبله در بيت الحرام
    هر که جويد مصرع برجسته از اشعار من
  • از رگ خامي نباشد ميوه من ريشه دار
    نشأه مي مي دهد در غورگي انگور من
  • گر در احياي سخن کردم قيامت دور نيست
    کز صرير خامه خود بود صائب صور من
  • خاکيان از جوهر پوشيده من غافلند
    زير گردون است در زير سپر شمشير من
  • اينقدر وحشت نمي بردم به خود هرگز گمان
    در کمند زلف او نگذاشت چين نخجير من
  • يک دل غمگين جهاني را مکدر مي کند
    باغ را در بسته دارد غنچه دلگير من
  • ريختم در پيش دريا آبروي خود، وليک
    صد صدف سيراب از گوهرفشاني شد ز من
  • از سبک جولاني عمرست بي آراميم
    در گذار سيل خوابيدن نمي آيد ز من
  • گر چه دارم پنجه شير ژيان در آستين
    سينه موري خراشيدن نمي آيد ز من
  • ريشه غم، زعفران گردد اگر در سينه ام
    چون گل تصوير، خنديدن نمي آيد ز من