167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • زير گردون باش چنداني که جسمت جان شود
    گندمت چون آرد شد در آسيا لنگر مکن
  • حق نمايي کار هر آيينه بي زنگ نيست
    تا بود دل، روي در آيينه ديگر مکن
  • قطع پيوند محبت مي کند مکتوب خشک
    سرکشي با عاشقان در ابتداي خط مکن
  • حکم نتوان بر فلک راندن به تقويم کهن
    ناز بر صاحبدلان در انتهاي خط مکن
  • يک جهت شو در طريق عشق چون مردان مرد
    بيش ازين اوقات صائب صرف لاطايل مکن
  • ريزش خود را ز چشم مردمان پوشيده دار
    در سخاوت خويش را افسانه چون حاتم مکن
  • عالم بالاست جاي اين نهال بارور
    ريشه خود در زمين عاريت محکم مکن
  • رو مياور در طواف کعبه با آلودگي
    گرد عصيان را غبار خاطر زمزم مکن
  • پيش هر ناشسته رويي آبروي خود مريز
    در زمين شور، ابر خويش را بي نم مکن
  • هست در عين عدالت آب جان بخش حيات
    چون سکندر جستجوي چشمه حيوان مکن
  • اي خدا ناترس آن چاک گريبان را بپوش
    شعله آه مرا در انجمن عريان مکن
  • از شکست خصم خوشحالي، ندامت بردهد
    زينهار اين ريزه الماس در معجون مکن
  • چون مسيحا پاي همت بر سر گردون گذار
    خويش را در خم حصاري همچو افلاطون مکن
  • نخل نوخيز تو بهر بوستان ديگرست
    ريشه محکم در زمين عاريت چندين مکن
  • چشم خواب آلود را در گوشه نسيان گذار
    راه دوري پيش داري بار خود سنگين مکن
  • تيشه اي داري چو آه آتشين در آستين
    سنگ راهت گر شود کوه گران، تمکين مکن
  • خارخار حرص را در پرده دل ره مده
    ناقه گردون نورد روح را گرگين مکن
  • زخم دندان ندامت در کمين فرصت است
    کام خود از بوسه شکر لبان شيرين مکن
  • مي شود صائب دعا در دامن شب مستجاب
    دست خود زنهار ازان زلف دوتا کوتاه مکن
  • گريه را باشد اثرهاي نمايان در سحر
    با زمين پاک بخل از دانه افشاني مکن
  • تيزتر گردد ز سوهان تيغ هاي بي امان
    بي سبب در کار مبرم چين پيشاني مکن
  • پاس دار از شور چشمان سنبل فردوس را
    در ميان جمع، اظهار پريشاني مکن
  • حرف حق با باطلان گفتن ندارد حاصلي
    در زمين شور صائب دانه افشاني مکن
  • آه گرمي هست دايم در دل بي تاب من
    نيست هرگز بي چراغي گوشه محراب من
  • شوربختي بين که ريزد بحر با چندين گهر
    خار و خس در کاسه دريوزه گرداب من