167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • آن بلبل غريب نوايم که در چمن
    ننشست جوش سينه گل از ترانه ام
  • طوفان جلوه تو چو در دل گذر کند
    دريا شود ز موجه آغوش سينه ام
  • آغوش صبح، زخمي اقبال من شده است
    تيغ که را کشيده در آغوش سينه ام؟
  • چندين هزار حلقه منت کشيده است
    از درد و داغ عشق تو در گوش سينه ام
  • گرديده همچو خانه زنبور در بهار
    از نيش غمزه تو پر از نوش سينه ام
  • هر چند در لباس شکرخند مي زنم
    از دل چو پسته زهر نهفته است تا لبم
  • دلتنگ از ملامت اغيار نيستم
    چون گل ، گرفته در بغل خار نيستم
  • در زهر روي پوش خطر بيشتر بود
    امن از خط نرسته دلدار نيستم
  • ز آزادگي بريده ام از خويش عمرهاست
    در پيش خود چو سرو گرفتار نيستم
  • تا همچو لعل، رنگ به رخسار داشتم
    خون در دل از شکست خريدار داشتم
  • تا چون حباب چشم گشودم ز يکدگر
    سر در کنار قلزم خونخوار داشتم
  • هموار بود وضع جهان در نظر مرا
    تا روي خود ز خلق به ديوار داشتم
  • از عيب پاک ساخت دل پاک بين مرا
    ورنه هزار آينه در کار داشتم
  • هر چند گوهر سخنم آبدار بود
    خون در جگر زناز خريدار داشتم
  • زلف شکسته داشت سري با شکستگان
    ورنه دل شکسته چه در کار داشتم؟
  • در زلف او نبود دلم برقرار خويش
    دلبستگي چو نغمه به هر تار داشتم
  • غايب شد از نظر به نفس راست کردني
    در پيش چشم خويش شکاري که داشتم
  • در زنگ غوطه زد ز تريهاي روزگار
    آيينه تمام عياري که داشتم
  • داغم که صرف سوخته جاني نگشت و مرد
    در سينه همچو سنگ شراري که داشتم
  • آخر چو شبنم از اثر صاف طينتي
    در پيشگاه خاطر گل بار يافتم
  • آن دولتي که بال هما صفحه اي ازوست
    در زير چتر سايه ديوار يافتم
  • شاخ گلي که ديده شبنم نديده بود
    در پيش ديده جلوه کنان بود صبحدم
  • نوري که پرده سوز نظر بود در نقاب
    مانند آفتاب عيان بود صبحدم
  • در انتظار جلوه خورشيد، شبنمم
    با چشم خون فشان نگران بود صبحدم
  • امشب به آه سرد ره خواب مي زدم
    در کوي يار، سير چو مهتاب مي زدم