167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • چو شاخ گل ز شکستن چگونه سرپيچم
    هزار معني رنگين در آستين دارم
  • ز بس که تند ز پهلوي محتسب گذرم
    گمان برد که مگر سرکه در کدو دارم
  • ز تندباد حوادث به جان نمي لرزم
    که در بساط چراغ نشسته اي دارم
  • چو گل ز خنده نيايد لبم بهم صائب
    اگر چه ساغر در خون نشسته اي دارم
  • سر من از رگ سودا شده است خامه موي
    هميشه در خم زلف خميده اي دارم
  • درين رياض من آن لاله سيه کارم
    که آب خضر شود خون مرده در جگرم
  • چگونه خون نچکد از کلام من صائب
    که موج اشک شکسته است شيشه در جگرم
  • ز بس گداختگي در نظر نمي آيم
    مگر به موي ميان کرده اند تصويرم
  • در آتش است صراحي ز صبح خيزي من
    هميشه چشم قدح را به خواب مي گيرم
  • به زور بازوي همت چو لعل در دل سنگ
    فروغ تربيت از آفتاب مي گيرم
  • اگر به گوش صدف صائب اين غزل خوانم
    هزار دامن در خوشاب مي گيرم
  • کمان سخت پر و بال تير مي گردد
    ز بيم هجر در آغوش يار مي لرزم
  • وطن به عزت غربت نمي رود از دل
    چو آب در گهر شاهوار مي لرزم
  • اگر چه در چمن روزگار خار و خسم
    چو لاله داغ بود گل ز گرمي نفسم
  • بغير سايه مرا نيست زان شکار دگر
    که من از طول امل سالهاست در مرسم
  • ز من عزيزتري نيست ملک خواري را
    اگر چه در نظر اعتبار هيچ کسم
  • دو اربعين بسر آمد ز زندگاني من
    هنوز در خم گردون شراب نيمرسم
  • ز حد خويش به مستي نمي روم بيرون
    درين حظيره در بسته ايمن از عسسم
  • چه حاجت است به بند دگر مرا صائب
    که من ز لاغري خود هميشه در قفسم
  • چو مهره در دهن مار مي توانم رفت
    از آن دو سلسله تابدار مي ترسم
  • مرا که هست ميسر سبوکشي در دير
    چه لازم است که درد سر خمار کشم
  • اگر نه خاطر روي تو در ميان باشد
    به روي آينه دل خط غبار کشم
  • چرا دلير نباشد غنيم در جنگم
    که تا به شيشه رسد آب مي شود سنگم
  • غبار حادثه در عين سرمه ساييهاست
    نفس چگونه کشد بلبل خوش آهنگم
  • چه شد که سينه موري نمي توانم خست
    که در خراش دل خويش آهنين چنگم