نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
نيست يک سرو که پهلو به نهال تو زند
بارها
در
چمن خلد سراسر زده ام
منم آن کشتي بي حوصله
در
بحر وجود
کز گرانباري خود تشنه طوفان شده ام
دل سيلاب به ويراني من مي سوزد
بس که
در
حسرت تعمير تو ويران شده ام
محرمي نيست
در
آفاق به محرومي من
عين دريايم و سرگشته تر از گردابم
غوطه
در
کام نهنگ و دهن شير زدم
از سر کوي خرابات به هر جا رفتم
اثري از دل خون گشته نديدم، هر چند
در
رگ و ريشه آن زلف چليپا رفتم
عاجزم
در
ره باريک محبت صائب
من که راه کمر مور به شبها رفتم
سرمه گرديد نفس
در
جگر سوخته ام
تا به کنه دل خود همچو سويدا رفتم
کار من
در
گره از پرهنري افتاده است
دارد از جوهر خود مو قلم فولادم
باد يارب ز سعادت همه روزش نوروز
هر که
در
عيد نيايد به مبارکبادم!
اگر چه چندي به زمين همچو غبار افتادم
عاقبت
در
پي آن شاهسوار افتادم
زور سيلاب به همواري صحرا چه کند؟
خاک
در
کاسه دشمن به مدارا کردم
منم آن غنچه غافل ز بي حوصلگي
سر خود
در
سر يک خنده بيجا کردم
در
مصافي که من از آه علم وا کردم
کوه اگر بود طرف، باديه پيما کردم
توشه آخرت من ز خرابات وجود
مشت خاکي است که
در
کاسه دنيا کردم
پاس اندوه بداريد که من همچو شرر
عمر خود
در
سر يک خنده بيجا کردم
پشت دستم هدف زخم ندامت شده است
که چرا دست
در
آغوش خيالش کردم
مرغ تصوير
در
آرامگهم گر جنبيد
نامه شوق ترا شهپر بالش کردم
در
شب تار پي دزد دويدن جهل است
دل اگر برد ز من زلف، حلالش کردم
سوخت چون لاله نفس
در
جگر خونينم
قطع اين وادي خونخوار نه آسان کردم
روز عمرم به شب تيره مبدل گرديد
تا شبي روز
در
آن زلف پريشان کردم
تا سر زلف تو چون شانه به دستم آمد
دست
در
گردن صد زخم نمايان کردم
مي گرفتند بتان گوش خود از افغانم
در
دل سنگ به فرياد اثر مي کردم
دست
در
دامن رنگين بهاري نزدم
ناخني بر دل گلزار چو خاري نزدم
در
شکست دل من چرخ چرا مي کوشد؟
سنگ بر شيشه پيمانه گساري نزدم
صفحه قبل
1
...
3131
3132
3133
3134
3135
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن