نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
خلل
در
لنگر تمکين من طوفان نيندازد
ز بس از گوهر سنجيده لبريزست دريايم
فريب مهرباني خوردم از گردون، ندانستم
که
در
دل بشکند خاري که بيرون آرد از پايم
در
احياي سخن مي کرد انفاسم مسيحايي
اگر درد سخن مي داشت صائب کارفرمايم
ندارم همچنان يک جا قرار از بيقراريها
اگر چه
در
حقيقت حاضري هر جا ترا جويم
همان از طاعت من بوي کيفيت نمي آيد
اگر سجاده خود
در
مي گلفام مي شويم
از پريشان سفران لنگر تمکين مطلب
در
وطن هيچ جهان ديده نگيرد آرام
کوه تمکين نشود سد ره شوخي حسن
در
صدف گوهر سنجيده نگيرد آرام
در
بهاران دل ديوانه نگيرد آرام
تا به چون گرم شود دانه نگيرد آرام
از پريشان نظري حلقه هر
در
گردد
چون نگين هر که به يک خانه نگيرد آرام
هر که از حلقه ارباب ريا سالم جست
هيچ جا تا
در
ميخانه نگيرد آرام
سيل را منزل آرام بجز دريا نيست
عشق
در
کعبه و بتخانه نگيرد آرام
حسن از آينه تار گريزد صائب
عشق
در
خاطر فرزانه نگيرد آرام
اي صبا آتش غيرت به زبان آمده است
به ادب
در
خم آن زلف چليپا بخرام
قيمتي گوهر ساحل صدف دست تهي است
گر گهر مي طلبي
در
دل دريا بخرام
گرگ
در
پيرهنم جلوه يوسف دارد
تا ز زنگار خودي آينه پرداخته ام
زهر اگر
در
قدحم همنفسان ريخته اند
به سبکدستي تسليم شکر ساخته ام
شوخي عشق به بازار دوانده است مرا
خانه
در
سنگ اگر همچو شرر داشته ام
گر
در
آيينه بينم نشناسم خود را
بس که روي ادب پاس نظر داشته ام
چتر گل باد به مرغان چمن ارزاني
کآنچه من مي طلبم
در
ته پر يافته ام
مشکلي نيست که همت نکند آسانش
بارها
در
دل شب فيض سحر يافته ام
چه گهرهاي گرانسنگ که
در
جيب اميد
از هواداري نيسان سخن يافته ام
به خراش جگر خويش نظر داشته ام
تيشه
در
ظاهر اگر بر دل خارا زده ام
چه کند سيل گرانسنگ به همواري دشت؟
خاک
در
ديده دشمن به مدارا زده ام
نيست بيکار
در
ين مرحله يک نشتر خار
همه را بر محک ديده بينا زده ام
دست
در
دامن آن زلف معنبر زده ام
باز بر آتش خود دامن محشر زده ام
صفحه قبل
1
...
3130
3131
3132
3133
3134
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن