167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • ندارم در نظرها اعتبار نقطه سهوي
    چه حاصل کز سويدا مرکز پرگار افلاکم؟
  • نسازم سبز چون صائب حديث دشمن خود را؟
    که طوطي مي شود زنگار در آيينه پاکم
  • سپند آتش رخسارم آسايش نمي دانم
    اثر تا از وجودم هست در سيرست آرامم
  • زآبادي شود وحشت فزون جانهاي وحشي را
    از آن پيوسته در تعمير اين ويرانه سرگرمم
  • نه امروز ست سوداي جنون را ريشه درجانم
    به چوب گل ادب کردي معلم در دبستانم
  • عزيز مصرم اما در فرامشخانه چاهم
    گل خورشيدم اما بر کنار طاق نسيانم
  • تمناي تنم چون به گرد خاطرم گردد؟
    که چشم شور باد در جگرخوردن نمکدانم
  • اگر در پرده سازي بگذرد چون غنچه عمر من
    برآرد خرده راز نهان سر از گريبانم
  • اگر خون دو عالم را کند در شيشه بيدادش
    پشيماني نمي داند جفاجويي که من دانم
  • نمي سازد فروغ لاله و گل آب دلها را
    چراغي در ته دامان گلزارست مي دانم
  • ز کوشش بي قضاي آسماني کار نگشايد
    وگرنه از دو جانب شوق در کارست مي دانم
  • خدنگ دور گردم، با هدف خون در ميان دارم
    بلايي بدتر از نزديکي منزل نمي دانم
  • نگاه سرکشم در جستجوي گوشه چشمم
    به هر شيرين لبي چون بوسه چسبيدن نمي دانم
  • بيا در جلوه اي سرو روان تا جان برافشانم
    بيفشان زلف کافر کيش تا ايمان برافشانم
  • نفس در سينه صبح قيامت بي صفا گردد
    اگر از دل غبار کلفت دوران برافشانم
  • غبار دل چو سيل افزود از سير مقاماتم
    مگر گردره از خود در دل عمان برافشانم
  • به چشم عندليب از جمله تردامنان باشد
    اگر در پاک چشمي قطره کوثر شود شبنم
  • ز خورشيد قيامت آب در چشمش نمي گردد
    اگر آيينه دار آن رخ انور شود شبنم
  • ز غيرت بندبندم همچو برگ بيد مي لرزد
    نسيمي چون غبارآلود در صحن چمن بينم
  • فروغ مهر در پيشاني ديوار مي بينم
    صفاي طلعت آيينه از زنگار مي بينم
  • کدامين شاخ گل صائب هواي گلستان دارد؟
    که گل را در کمين رخنه ديوار مي بينم
  • کمينگاه نگاه حسرت آلودي است هر مويم
    اگر در چهره محجوب او رسوا نمي بينم
  • ز ناشايستگي در آستينم مي شود پنهان
    گل خورشيد اگر از بهر آن دستار مي چينم
  • زتنهايي گره در رشته پرواز مي افتد
    سبک پروازي از قيد علايق جسته مي خواهم
  • رخي در ماتم مطلب به خون اندوده مي خواهم
    دلي چون ديده قربانيان آسوده مي خواهم