نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
گر چه بر پيشاني ما نيست قفل بستگي
مسعد سنگ، دايم چون
در
نگشوده ايم
روح را
در
تنگناي جسم پنهان کرده ايم
چهره خورشيد تابان را به گل اندوده ايم
شعله را خاشاک نتواند عنانداري کند
در
طريق عشق از زخم زبان آسوده ايم
آفتاب زندگاني روي
در
زردي نهاد
ما سيه مستان غفلت همچنان آسوده ايم
شرم بيدار ترا
در
خواب نتوانيم کرد
گر چه از افسانه چشم پاسبان پوشيده ايم
مي کند خون
در
جگر باد خزان را همچو سرو
رايت سبزي که از آزادگي افراختيم
تا نسوزد آرزو
در
دل، نگردد سينه صاف
ما به اين خاکستر اين آيينه را پرداختيم
گوهر درد طلب
در
دامن ساحل نبود
قطره خود را عبث واصل به دريا ساختيم
شوخ چشمي بين که پيش
در
شهوار حسب
استخوان پوسيده اي چند از نسب مي آوريم
بيستون را تيشه ما
در
فلاخن مي نهد
برجبين چون چين جواهر از غضب مي آوريم
گر چه تبخال خون داريم ظاهر
در
قدح
بي گزند ديده بد آب کوثر مي خوريم
خودنمايي نيست
در
زير فلک آيين ما
زير خاکستر دل خود همچو اخگر مي خوريم
در
هواي کام دنيا نيست آه سرد ما
بر سواد آفرينش خط بطلان مي کشيم
ره ندارد
در
دل خرسند استسقاي حرص
چون گهر با قطره اي زين بحر اخضر قانعيم
مي شود
در
جامه رنگين دل روشن سياه
ما به خاکستر ازين گلخن چو اخگر قانعيم
نغمه
در
سازست اما فارغ است از گوشمال
ما درين عالم ز محنتهاي عالم فارغيم
هر چه مي خواهيم صائب هست
در
ديوان او
با کلام مولوي زاشعار عالم فارغيم
ما چو صبح از راست گفتاري علم
در
عالميم
محرم آيينه خورشيد از پاس دميم
عقده ها داريم
در
دل صائب از بي حاصلي
گر چه از آزادگي سرو رياض عالميم
چون فلاخن سنگ باشد شهپر پرواز من
هست
در
وقت گرانيها سبک جولانيم
خون خود را مي خورم چون زخم از جوش مگس
گرپري داخل شود
در
خلوت روحانيم
هر کجا باشم بغير از گوشه دل
در
جهان
گر همه پيراهن يوسف بود زندانيم
برنمي دارم عمارت جغد وحشت ديده ام
بيت معمورست
در
مد نظر ويرانيم
چند چون اخگر نفس
در
زير خاکستر زنيم
خيز تا از چرخ نيلي خيمه بالاتر زنيم
از بساط خاک برچينيم بزم عيش را
با مسيحا
در
سپهر چارمين ساغر زنيم
صفحه قبل
1
...
3124
3125
3126
3127
3128
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن