نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
کيست عقل شيشه دل تا کوس دانايي زند
در
خراباتي که افلاطون نگيرد جاي خم
صيقل روح است صائب صحبت روشندلان
مي توان روديد
در
آيينه سيماي خم
همت ساقي دو چندانم شراب لعل داد
گوهر عقلم اگر پامال شد
در
پاي خم
با بزرگان يک طرف افتادن از عقل است دور
محتسب بيجاکمر بسته است
در
ايذاي خم
سر به گردون
در
نمي آرم زاستغناي عشق
همت درياکشان را کي بود پرواي خم
چند صائب همچو ساغر هرزه پروازي کنم
مدتي قصد اقامت مي کنم
در
پاي خم
خنده بيدردي است
در
آيين ماتم دوستان
مي کشد آخر مرا اين خنده بيجاي زخم
دست جمعي را که مي لرزند
در
عرض دعا
آفتاب انگشتر زنهار باشد صبحدم
غوطه
در
آتش زدم از آب حيوان سر زدم
سنگ بر آيينه اقبال اسکندر زدم
آن سپند کلفت آلودم
در
آتشگاه عشق
کز غبار سينه گل بر روزن مجمر زدم
در
نقاب تاک روي دختر زر شد کبود
بس که بيرحمانه سنگ توبه بر ساغر زدم
در
عقيق بي نيازي بود درياهاي فيض
ساغر خود را عبث بر چشمه کوثر زدم
ترک سر کردم زجيب آسمان سر برزدم
بي گره چون رشته گشتم غوطه
در
گوهر زدم
آن سيه رويم که صد آيينه را کردم سياه
وز غلط بيني
در
آيينه ديگر زدم
سعي بي قسمت پريشاني دهد بر ورنه من
قطره
در
ظلمات هستي بيش از سکندر زدم
اين جواب آن که مي گويد نظيري
در
غزل
تا کواکب سبحه گردانيد من ساغر زدم
بود طرق قمريان انگشتر پا سرو را
در
گلستاني که من با او سراسر مي زدم
با کمال تنگدستي از شکست آرزو
خارو خس
در
ديده تنگ توانگر مي زدم
مي شدم خامش اگر چون شانه باچندين زبان
دست
در
دامان آن زلف معنبر مي زدم
چون الف کز مد بسم الله بيرون شد نيافت
محو
در
نظاره ان قامت رعنا شدم
دام زير خاک شد رگ
در
تنم از خاکمال
تا چو سيل نوبهاران واصل دريا شدم
در
ميان مردمان بودم به گمراهي علم
رهبر عالم شدم چون خضر تا تنها شدم
نامه سربسته بودم تا زبانم بسته بود
چون قلم شق
در
دلم افتاد تا گويا شدم
از لگدکوب حوادث صائب ايمن نيستم
در
بساط خاکساري گرچه نقش پا شدم
بي گل رخسار او هرگاه
در
بستان شدم
خنده بيدردي گل ديدم وگريان شدم
صفحه قبل
1
...
3116
3117
3118
3119
3120
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن