167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • آب چشم من ندارد در دل سخت توراه
    ورنه سازد چشمه حکم خويش رااجرابه سنگ
  • بر دل پرخون ندارد سختي ايام دست
    نيست ممکن کشتي آيد در دل دريا به سنگ
  • در دل سخت بتان عجز چه تاثير کند
    نخل مومين چه رگ ريشه دواند درسنگ
  • در رياضي که بود شبنم گلها سيماب
    به چه اميد زند بلبل مابرآهنگ
  • محملي ليلي اگر در صدد جولان نيست
    چون درين باديه هر ذره بود گوش به زنگ
  • هر که را درد طلب هست ز پا ننشيند
    نيست در قافله ريگ روان صائب لنگ
  • از دل سخت محال است برون آيد آه
    در کف سنگ بود عاجز و مضطررگ سنگ
  • عشق در سنگ ريشه که چون تير شهاب
    شد ز سوز دل فرهاد منوررگ سنگ
  • ممکن است از دل من آه برآيد صائب
    گر رود در جگر سنگ سراسر رگ سنگ
  • سفينه املم در محيطي افتاده است
    که هست رشته شيرازه اش ز پشت نهنگ
  • آمد بهار و شد در و ديوار لاله رنگ
    از جوش لاله شيشه پرباده گشت سنگ
  • از روي لاله گون تو در خون تپيد رنگ
    ديوانه وار پيرهن گل دريد رنگ
  • تا چهره لطيف تو گلگل شد از شراب
    در تنگناي غنچه ز خجلت خزيد رنگ
  • بال و پر رميدن رنگ است موج آب
    در لعل آبدار تو چون آرميده رنگ
  • نوبهاران را اگر ميخانه در پرده نيست
    از کدامين باده رنگين مي کند رخسار گل
  • در گذر از شادي بي عافيت کز سادگي
    عمر خود کوتاه کرد از خنده بسيار گل
  • نيست از آتش عناني در بساط نوبهار
    انقدر فرصت که بيرون آرد از پاخارگل
  • از الف چون حرفهاي مختلف پيدا شود
    در بهاران آنچنان مي جوشد از هر خار گل
  • حسن را در خانه زين سير مي بايد نمود
    جلوه ديگر کند بر گوشه دستار گل
  • هايهوي بلبلان مهر دهان گفتگوست
    ورنه دارد در لب خامش سخن بسيار گل
  • جلوه گاه يار هم ديوانگي مي آورد
    نيست ممکن در خزان آيد به خود مدهوش گل
  • بلبلان را در ميان آب و آتش غوطه داد
    گريه رسواي شبنم خنده پنهان گل
  • نيست امروزي چو شبنم عشق من باروي گل
    در حريم بيضه خلوت داشتم با بوي گل
  • در گلستاني که رخسار تو گردد بي نقاب
    رنگ نتواند گرفتن خويش را بر روي گل
  • عشق در مستي عنان شرم مي دارد نگاه
    ناله بلبل نپيچد از ادب با بوي گل