نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
در
موسمي که روي زمين يک طبق گل است
صائب چو بيضه دربغل آشيان مباش
در
محفل که راه بيابي گران مباش
از حرف سخت بار دل دوستان مباش
صائب غريب وبيکس و دلگير مي شوي
پر
در
مقام تجربه دوستان مباش
در
قلزمي که موجه من سير مي کند
خارو خسي است هردو جهان برکرانه اش
در
وقت خويش هرکه دهن باز مي کند
از گوهرست همچو صدف آب ودانه اش
در
چشم خاک راه نشينان انتظار
کار هلال عيد کند نعل مرکبش
چون سرو،قمريان همه گردن کشيده اند
در
آرزوي طوق گلوسوز غبغبش
مي
در
سر برهنه پرو بال واکند
دستار خويش رابه مي خوشگوار بخش
در
فصل نوبهار، چمن بزم چيده اي است
کز غنچه و گل است صراحي و ساغرش
گر
در
خيال تيغ کند غمزه اش گذار
ابريشم بريده شود زلف جوهرش
گر
در
سياهي سخن آب حيات نيست
سبزست چون هميشه خط روح پرورش ؟
آب حيات جامه به شبنم بدل کند
شايد که
در
لباس کند سير گلشنش
هرکس که ديد سرو ترا درخرام ناز
در
خواب نوبهار رود پاي رفتنش
عمر دوباره از نفس گرم شيشه يافت
در
مجلس شراب چراغي که شد خموش
چندان که دخل هست مکن خرج اختيار
تا مي توان شنيد سخن،
در
سخن مکوش
ابر زکام، پرده مغز جهان شده است
در
آتش افکنيم چه بيهوده عود خويش؟
صائب چه فارغ است زبي برگي خزان
مرغي که
در
قفس گذراند بهار خويش
تاکي کسي به سبحه ريگ روان کند
در
دشت غم، شمار غم بي شمار خويش
پوشيده چشم مي گذرد از
در
بهشت
صائب فتاده است به فکر ديار خويش
سيل از
در
خرابه ما راست ميرود
تا کرده ايم خانه بدوشي شعار خويش
در
قطع راه عشق نديدم سبکروي
کردم گره به دامن صرصرغبار خويش
صائب مرا به عالم بالا دليل شد
در
زير بار منتم از فکر دور خويش
ازدشمن غيور تنزل نمي کنم
در
ديده سپهر زنم مشت خاک خويش
جرأت به تيزدستي من فخر مي کند
ازکوهکن دلير ترم
در
هلاک خويش
در
واديي که خضرزند جوش العطش
دارم عقيق صبربه زير زبان خويش
صفحه قبل
1
...
3096
3097
3098
3099
3100
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن