167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • سر زلف پريشاني دماغ من کجا دارد؟
    که در مغز نسيم مصر زنداني بودبويش
  • ميان گوهر وآيينه صحبت در نمي گيرد
    نگه دارد چسان خود راعرق برصفحه رويش
  • برتو دوزخ شده از کثرت عصيان آتش
    ورنه در چشم خليل است گلستان آتش
  • در ته دامن فانوس گريزد صائب
    بس که داغ است ازان چهره خندان آتش
  • بلبلي را که شکسته است ازو در دل خار
    مي جهد آتش گل چون شرر ازمنقارش
  • گلشني راکه بود ديده گلچين در پي
    مژه برهم نزند خار سر ديوارش
  • در نقاب است و نظر سوز بود ديدارش
    آه ازان روز که بي پرده شود رخسارش
  • صائب از بوسه آن لب، دهني شيرين کن
    تانگشته است نهان در پر طوطي شکرش
  • بي نيازي است محبت که به تکليف گناه
    دست در گردن يوسف نکند زنجيرش
  • جز دهان توکه در سبزه خط پنهان شد
    نکته اي نيست که پوشيده کندتفسيرش
  • آتشين لعل لب يار فروغي دارد
    که سخن همچو گهر آب شود در دهنش
  • گر چه در بسته به يک کس نگذارند بهشت
    چه بهشتي است گذارند حريفان به منش
  • در حريم صدفش گوهر بينايي نيست
    دل هر کس که نيفتاده به چاه ذقنش
  • سرو قدي که من از جلوه او پامالم
    آسمان سبزه خوابيده بود در چمنش
  • بوي مشک ازنفس سوخته اش مي آيد
    در دل هرکه کند ريشه خط مشکينش
  • آتشي هست نهان در دل صائب که مدام
    مي چکد خون چو کباب ازنفس رنگينش
  • گريه ساخته در انجمن عشق مکن
    بيش ازين دانه پوسيده به دهقان مفروش
  • درکرم ساغر اگر هست زمينا در پيش
    ابر ازبخشش درياست ز دريا درپيش
  • روز محشر نکشد خط زخجالت به زمين
    شرمگيني که فکنده است سراينجا در پيش
  • حسن غافل نتواند ز دل روشن شد
    دارد آيينه شب و روز خود آرا در پيش
  • قلم مشق جنون بود مرا هر سر موي
    بود روزي که مرا صفحه صحرا در پيش
  • هر نهالي که درين باغ کند قامت راست
    سرخطي دارد ازان قامت رعنا در پيش
  • پرده خواب شود هرچه ز اوراق نهد
    بجز از نامه خود، ديده بينا در پيش
  • همه دانند که مطلب زدعا آمين است
    اگر افتاد ز خط زلف چليپا در پيش
  • صائب امروز محال است نفس راست کند
    عاقلي را که بود محنت فردا در پيش