نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان مسعود سعد سلمان
يکي نيابد جز
در
سر مبارز جاي
يکي نگيرد جز
در
دل دلير مقام
بي نام تو
در
هيجا بران نبود تيغ
بي ياد تو
در
مجلس گردان نبود جام
در
خدمت تو نيز شکستم ندهد عزل
در
دولت تو بيش گرانم نکند وام
در
پيشگه دولت بالش نه و بنشين
در
بزمگه رامش دامن کش و بخرام
گرازان به زير من اين نرم و گرم
که
در
حمله تندست و
در
زخم رام
همچو
در
دو ديده هست فراخ
مر مرا
در
رايگان قلم
چند از پي وصل
در
فراق افتم
وهم از پي سود
در
زيان بندم
در
خور بودم اگر دهان بندي
مانند قرابه
در
دهان بندم
نه دل سبکم شود
در
انديشه
هرگاه که
در
غم گران بندم
در
سبق دوندگان فکرت را
بر نظم عنان چون
در
عنان بندم
از تو زيباتر نيايد
در
جهان صاحب بلي
از تو والاتر نباشد
در
زمين مهتر نعم
تا بود بي قدر دايم
در
مسلماني شمن
تا بود
در
پيش ايزد خار جاويدان صنم
نه به جود تو
در
عطا حاتم
نه به بأس تو
در
وغا رستم
در
مجلس نعم ز تو گردد توانگر انس
وحش از تو رونق يابد
در
موقف نعم
جاه تو را هزار شرف
در
يکي شرف
راي تو را هزار نعم
در
يکي نعم
نساختندي
در
تن چهار دشمن ضد
اگر نگشتي مهر تو
در
ميانه حکم
يک چند کشيد و داشت بخت بد
در
محنت و
در
بلاي الوانم
در
خون چه کشي تنم نه زوبينم
در
تف چه بري دلم نه پيکانم
نقصان نکنم که
در
هنر بحرم
خالي نشوم که
در
ادب کانم
در
ظلمت و عدل روشن اطرافم
در
زحمت و شغل ثابت ارکانم
در
دوستي من عجب بماني
در
چرخ همي من عجب بمانم
چو آفتاب حسامت
در
آيد از
در
هند
ز خون نماند اندر تن عدوي تونم
چون
در
به زير پاره الماسم
چون زر پخته
در
دهن گازم
روي سفر نبينم و از دانش
گه
در
حجاز و گاه
در
اهوازم
ابرم که
در
و لؤلؤ بفشانم
چون رعد
در
جهان بود آوازم
هر
در
که
در
ورود نکو خواهت
من تکيه خود همي بر آن سازم
اي بار خدايي که تو را يار نباشد
در
حرمت و
در
مکرمت از تخمه آدم
امنست
در
حوالي ملک تو کار بند
عدلست
در
حوالي ملک تو قهرمان
نه
در
ديارش بادي وزيده از اسلام
نه
در
زمينش بويي رسيده از ايمان
نه چو فرتو مهر
در
حمل است
نه چو جود تو ابر
در
نيسان
در
بزم تو را معجزه عيسي مريم
در
رزم تو را معجزه موسي عمران
تا بود زلف نيکوان بر رخ
حلقه
در
حلقه گشته چين
در
چين
حزم تو
در
مقام کوه رکاب
عزم تو
در
مسير باد عنان
همت تو به هيچ حال نديد
فسخ
در
عزم و نقص
در
پيمان
با طرب خيز و با نشاط نشين
در
شرف پاي و
در
بزرگي مان
آن ستوده چو فضل
در
هر باب
وآن گزيده چو فخر
در
هر فن
ز بيم تيغ تو دشمن نماند
در
گيتي
ز جود کف تو گوهر نماند
در
معدن
سراي او را
در
بزم دولتست بساط
حسام او را
در
رزم نصرتست فسان
ز زخم تيغش چون باد
در
قفس باشد
به پيش حمله او
در
تن عدوش روان
بر بسته ميان و
در
زده ناوک
بگشاده عنان و
در
چده دامن
آن
در
مجلس بر آنکه لانيأس
وين
در
ميدان بر اينکه لاتأمن
دم من همچو باد
در
آذر
چشم من همچو ابر
در
بهمن
رفتم تا
در
جهان ثناي تو گويم
دارم
در
خدمت تو شکر تو مضمون
زده شکوه تو
در
شرق و غرب لشکرگاه
فکنده امن تو
در
بر و بحر شادروان
هزار دريا جودي نشسته
در
مجلس
هزار عالم فضلي نشسته
در
ايوان
نوشته صورت مهر تو
در
دل اقبال
نشسته لشکر خشم تو
در
دم حدثان
در
آن محال که تعويذ جان بود شمشير
در
آن مضيق که زندان تن شود خفتان
چو زهر گردد
در
کام ها لعاب و دهن
چو مار پيچد
در
يالها دوال عنان
بر آن جهنده پوينده دونده به طبع
که
در
درنگ يقين است و
در
شتاب گمان
هميشه تا بود از بهر حکم کون و فساد
ستاره
در
حرکات و سپهر
در
داوران
صفحه قبل
1
...
306
307
308
309
310
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن