167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • چون جغد در خرابه دنيا گره مشو
    چون سيل راه بحر ز ويرانه پيش گير
  • تاهست در پياله نم از باغ برميا
    چون مي تمام شد ره ميخانه پيش گير
  • بيرون ميا ز خانه به تکليف هيچ کس
    در فقر شيوه هاي ملوکانه پيش گير
  • نتوان به پاي هوش رسيدن به هيچ جا
    در راه عشق لغزش مستانه پيش گير
  • تعجيل در گرفتن دل اينقدر چرا؟
    آهوي زخم خورده ما را دوانده گير
  • درخاک، نعل تير هوايي در آتش است
    مرکب به روي پيشه گردون جهانده گير
  • چون عزم صادق است ز کوشش مدار دست
    در راه راست توسن خود را عنان مگير
  • درجامه آل آن رخسار عرقناک
    در عرصه گلزار بود ساغر سرشار
  • مهري است که از کوه بدخشان شده طالع
    در جامه لعلي رخ نوراني دلدار
  • از صحبت خامان، دل آگاه نگه دار
    اين آينه را در بغل از آه نگه دار
  • در بيخبري صرف مکن عمر گرامي
    ته شيشه اي از بهر سحرگاه نگه دار
  • سر رشته حق در همه حالي مده از دست
    درخواب گران نيز سر راه نگه دار
  • دلجويي دشمن در توفيق گشايد
    جاي سخن خصم به هر مسئله بگذار
  • ازنعمت ديوار محال است شود سير
    چشمي که شد از کاسه در يوزه گداتر
  • بي باده گلرنگ ،بود در نظرمن
    هر ابرسياهي شب آدينه ديگر
  • ديوانه ما سلسله بسيار گسسته است
    زنهارزدل در خم آن زلف خبرگير
  • آبي که ماند در جو آخر غبار گردد
    گر تشنه محيطي از جويبار بگذر
  • مدار دست زدامان صبر در همه حالي
    که دل سکون نپذيرد به هيچ لنگر ديگر
  • دل شکسته به دست آر ز جوهرياني
    که نيست در صدف نه سپهر گوهر ديگر
  • بغير اشک کزاو گاه گاه آب دهم چشم
    نمانده است مرا در بساط گوهر ديگر
  • دست خود ناشسته از دنيا، تلاش قرب حق
    در حريم کعبه باشد بي وضو کردن نماز
  • هر قدر کز ديده افشاندم سرشک لاله گون
    تخم مهر من نشد در سينه احباب سبز
  • پيش او طاعت ندارد آبرويي، ورنه شد
    از سرشکم دانه تسبيح در محراب سبز
  • خط مشکين سرزد از خالش به اندک فرصتي
    تخم قابل زود گردد در زمين پاگ سبز
  • شعله اي در مغز هست ازآتش سودا هنوز
    مي تراود بوي مي از پنبه مينا هنوز