167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • ميرساند رزق هرکس را بقدرظرف،حق
    هست در خورد دهان کودکان مجراي شير
  • شکوه باشد حاصل نيکي به کافرنعمتان
    در دل مادر کند خون طفل بدخو جاي شير
  • عمر فرصت درگذارووقت پرواز ست تنگ
    در حريم بيضه بال و پر فشاني ياد گير
  • گر بود چون غنچه گل صد زبانت در دهان
    سرفروبردر گريبان ،بي زباني ياد گير
  • در رگ زنار تاب ودر دل سبحه است تار
    از دل خوش مشرب ماخوش عناني يادگير
  • گوش سنگين، سنگ دندان سبک مغزان بود
    هر چه در حق تو گويد مدعي نشنيده گير
  • چون به ارباب بصيرت عرض دادي جنس خويش
    در ترازوي قيامت خويش راسنجيده گير
  • نيست صائب حاصلي اين عالم پرشور را
    در زمين شور تخم خويش را پاشيده گير
  • نيست ازعزلت غرض زهاد را جز صيد خلق
    عنکبوتان را مگس در غار دارد گوشه گير
  • حسن عالمگير او خورشيد عالمتاب را
    از حيا در رخنه ديوار دارد گوشه گير
  • از تريهاي فلک دل درحجابت غفلت است
    در نيام اين تيغ رازنگارداردگوشه گير
  • در سياهي يافت صائب خضر آب زندگي
    هيچ داماني بغير از دامن شبهامگير
  • سفيديهاي مو غماز گردد رو سياهي را
    که باشد در ميان شير خالص موي رسواتر
  • يکي صد مي شود در پرده شب دزدراجرائت
    به دور خط مشکين ،خال طرارست گيراتر
  • گزيدم راستي تاايمن از زخم زبان گردم
    ندانستم که آتش در نيستان است گيراتر
  • به دنيا بيش مي چسبند پيران درکهنسالي
    که خار خشک در تسخير دامان است گيراتر
  • در ايام خزان صاف است آب جويها صائب
    زلال زندگي درموسم پيري است بي غش تر
  • درآغوش گلم ازغنچه خسبان برون در
    ندارداين گلستان شبنم ازمن پاکدامانتر
  • نشد سنگ ملامت از دويدن مانع مجنون
    که در کهسارها سيلال مي باشد شتابانتر
  • مبين گستاخ در رخسار شرم آلوده خوبان
    که باشد درنيام اين تيغ بي زنهار عريانتر
  • تمنا در دل مرغ قفس بسيار مي باشد
    نسازد تنگدستي آرزوراتنگ ميدانتر
  • زگنج اندوختن گفتم شود طول امل ساکن
    ندانستم که در گوهر شود اين رشته پيچانتر
  • بود در زيرلب پيوسته منزل جان عاشق را
    نباشد رفتني راهيچ جا از آستان بهتر
  • اگر از نوبهاران برگ سبزي نيست دربارت
    رخ زردي به دست آور در ايام خزان آخر
  • اگر در کعبه نتواني رسيدن از گرانجاني
    مده از دست صائب دامن سنگ نشان آخر