167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • مي شود صائب دعا در دامن شب مستجاب
    وقت خط هست ازبتان اميدواري بيشتر
  • لطف گردون بيشتر از قهر مي سوزدمرا
    تلختر هرچند مي در کام، بي اکراه تر
  • در فلاخن مي شود بال وپر پرواز،سنگ
    صبر مي سازد دل بيتاب را ديوانه تر
  • اشک را در سينه روشندلان آرام نيست
    مي کند آيينه اين سيماب را ديوانه تر
  • سعي در تعمير ديوار يتيمان کن که شد
    ايمن ازسيل فنا زين رهگذربنيان خضر
  • تا نگرددسبز در جوي توآب زندگي
    خشک بگذر زينهار از چشمه حيوان خضر
  • آه کز بيمايگي در دفتر ايجاد نيست
    مد احساني بغير ازعمر جاويدان خضر
  • هست در هر نقطه پنهان معني پيچيده اي
    ورنه زلف و خط نگردد دام ارباب نظر
  • از خروش بلبلان و جوش گلها صحن باغ
    مجلس پر شور مستان مي نمايد در نظر
  • از رگ ابر بهاران آسمان تلخروي
    خوشتر از زلف پريشان مي نمايد در نظر
  • يک دهن خنده است صحرا از نشاط نوبهار
    چون کواکب ريگ خندان مي نمايد در نظر
  • از هجوم داغ، هر زخم نمايان بر تنم
    رخنه ديوار بستان مي نمايد در نظر
  • چشم تنگ مور از تنگي دل تنگ مرا
    عرصه ملک سليمان مي نمايد در نظر
  • مد عيش من چو ابرو دربلندي طاق بود
    داشتم تانرگس دنباله داري در نظر
  • مي چکيد از سبزه اميد من آب حيات
    زخم من تا داشت تيغ آبداري در نظر
  • خاک درچشمش، به جنت گرنظر سازد سياه
    هر که راباشد ز کويش سرمه واري در نظر
  • از تهي مغزي کنند انفاس را نشمرده خرج
    نيست گويا خلق راروز شماري در نظر
  • سيل در آغوش دريا درکنارساحل است
    هست تا از گرد هستي سرمه داري درنظر
  • مي کشم بادل سياهي خجلت از کردار خويش
    آه اگر مي داشتم آيينه داري در نظر
  • نيست رخساري زخال وخط نگارين اينقدر
    نيست در دشت ختن آهوي مشکين اينقدر
  • ميدهد نظارگري راغوطه در خون ديدنش
    کس ندارد ياد هرگز چهره رنگين اينقدر
  • رخنه در دل عاشقان را از شکر خندش نماند
    شهد شيرين است اما نيست شيرين اينقدر
  • خنده کبک است در گوشش نواي عاشقان
    نيست کوه قاف را سامان تمکين اينقدر
  • حسن را در کار نبود باده ناب دگر
    چشمه خورشيد مستغني است از آب دگر
  • در حريم سينه ما فرش باشد آه سرد
    نيست حاجت کلبه مارا به مهتاب دگر