نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
ناله عشاق
در
فرياد آرد سنگ را
از هم آوازست فارغ کوهکن درکوهسار
کاوش مژگان شيرين آنچه بافرهاد کرد
نقش شيرين مي کشد از کوهکن
در
کوهسار
آن نواسنجم که سازد پايکوبان چون سپند
سنگها راشعله آواز من
در
کوهسار
از بزرگان مي شود قدر سخن سنجان بلند
صاحب آوازه مي گردد سخن
در
کوهسار
موميايي سنگ گردد
در
شکست استخوان
از نسيم عهد آن پيمان شکن درکوهسار
براميد آن که کارم صورتي پيداکند
صرف کردم عمر خود چون کوهکن
در
کوهسار
اين جواب آن غزل صائب که زاهد گفته است
درميان شهرم ودارم وطن
در
کوهسار
در
بساط آفرينش، مردم آگاه را
هيچ غير از ديده حيران نمي آيد به کار
خواهد افتادن ز چشمش مستي دنباله دار
گر ببيند چشم او را چشم آهو
در
خمار
بي شراب لاله رنگ از عيش تلخ من مپرس
برتنم انگشت زنهاري است هرمو
در
خمار
باز مي ريزد مي خونگرم رنگ آشتي
با حريفان مي کنم هر چند يکرو
در
خمار
در
سر مستي بود ابروي ماه عيد تيغ
برسرم شمشير خونريزست ابرو درخمار
با کمال خرده بيني نقطه خالش مرا
کرد
در
سر گشتگي ثابت قدم پرگاروار
برگ عيشم چون خزان پا
در
رکاب رحلت است
يک دهن افزون نباشد خنده ام گلزاروار
عشرتم راگريه خونين بود
در
آستين
بوي خون گل مي کند ازخنده ام سوفاروار
نيست صائب درمحبت پيچ وتاب من عبث
حلقه بر
در
مي زنم گنج گهر را ماروار
گوش گل از شبنم غفلت گران گرديده است
ورنه
در
هر پرده اي چندين نوادارد بهار
خارخار عشق را پوشيده نتوان داشتن
خار
در
پيراهن (از) نشو و نما دارد بهار
مستي غفلت حجاب نشأه بيگانه است
ورنه بيش از باده
در
دلها اثر داردبهار
از سرشک ابروآه برق وهاي وهوي رعد
مي توان دانست شوري
در
جگر داردبهار
يک نفس يک جا ز شوخيها نمي گيرد قرار
طرفه گلگونها زگل
در
زيرزين دارد بهار
نامه اي سربسته از هر غنچه نشکفته اي
از براي بلبلان
در
آستين داردبهار
خنده هاي دلگشا صائب بود
در
سينه اش
گربه ظاهر برجبين از غنچه چين داردبهار
سنبل او مي خرامد دست بر دوش بهار
تاکند
در
وقت فرصت حلقه درگوش بهار
کي توانستي ز شور عندليبان خواب کرد؟
از شکوفه گر نبودي پنبه
در
گوش بهار
صفحه قبل
1
...
3066
3067
3068
3069
3070
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن