167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • ريزه چينان قناعت پرده دار آفتند
    خرمن خود را نهان در زير بال مور دار
  • شوختر گردد شود چون خال از خط بالدار
    فتنه در دنبال دارد اختر دنبالدار
  • در بيابان جنون از حلقه زنجير من
    هر کجا وحشي غزالي بود،شد خلخالدار
  • با کهنسالان مکن اي نوجوان کاوش که هست
    آتشي پوشيده در مغز چنار سالدار
  • نيست ممکن سوز دل در پرده پنهان داشتن
    مي تراود شکوه خونين از لب تبخالدار
  • مد عمر جاودان در خاکدان دهر نيست
    دست خود چون موج ازدامان دريا برمدار
  • ز انتظار خارهاي تشنه لب غافل مشو
    بي توقف در بيابان طلب پا برمدار
  • حسن بيتاب است در اظهار راز عاشقان
    پرده پوشي چشم ازين آيينه رخساران مدار
  • در خزان از عندليبان بانگ افسوسي نخاست
    چون ورق بر گشت چشم ياري از ياران مدار
  • سد راه نشأه مي مي شود چين جبين
    روترش زنهار در بزم قدح خواران مدار
  • در بيابان طلب گر سر نخواهي باختن
    از نشان پاي خود مهري براين محضر گذار
  • وصل آتش طلعتان چون برق باشد در گذر
    تيزدستي کن سپند خود درين مجمرگذار
  • دل منه بر نقش اميد سبک جولان ،که هست
    درحصار آهن و فولاد جوهر در گذار
  • دست بر دل نه که رنگ اعتبارات جهان
    همچو اوراق خزان ديده است يکسر در گذار
  • ناقصان را مي کند درد طلب کامل عيار
    آب ساکن، مي شود تيغ بجوهر در گذار
  • ديده از روي عرقناک سمن رويان مپوش
    مغتنم دان وقت را تا هست اختر در گذار
  • شوخي جولان زاحسان نيست مانع حسن را
    فيض مي بخشد نسيم روح پرور در گذار
  • در حضور بادپيمايان مزن لاف سخن
    خامشي از شمع به، تا هست صرصردر گذار
  • هست بي صورت ترا لاف سبکباري زدن
    مي شود تا ازتو نقش پا مصور در گذار
  • نيست صائب بحرامکان جاي آرام وقرار
    هست با استادگيها آب گوهر در گذار
  • دل چو شبنم آب کن رو در گلستانش گذار
    روي اشک آلود بر رخسار خندانش گذار
  • گر به نقد جان توان در بزم وصلش باريافت
    خرده جان راببوس و پيش دربانش گذار
  • گفتگوي توبه مي ريزد نمک در ساغرم
    پنبه بردار از سر ميناودر گوشم گذار
  • کرده ام قالب تهي از اشتياقت عمرهاست
    قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار
  • گر به هوشياري حجاب حسن مانع مي شود
    در سرمستي سري يک بار بر دوشم گذار