167906 مورد در 0.10 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • رست چون پرگار از سرگشتگي
    هر که شد در نقطه دل ناپديد
  • تو مست خواب و ما را تا گل صبح
    سراسر مي رود در استخوان درد
  • به دنبال دوا سرگشته زانم
    که در يک جا نمي گيرد مکان درد
  • اگر هر موي صائب را بکاوند
    فتاده کاروان در کاروان درد
  • اگر دل ز آهن وفولاد باشد
    کند چون موم نرمش در زمان درد
  • گره گردد چو داغ لاله در دل
    نسازد آه را گر خوش عنان درد
  • چه مي کردند صائب دردمندان
    اگر پيدا نمي شد در جهان درد
  • پريشان کي شود سي پاره دل
    در آن محفل که جمعيت نباشد
  • دل خود را کسي چون جمع سازد
    در آن کشور که امنيت نباشد
  • بود تير خطا در کيش عارف
    نگاهي کز سر عبرت نباشد
  • هم از کودک مزاجيهاي حرص است
    که در صد سالگي دندان برآيد
  • در غمکده هستي بر کوچه مستي زن
    کاين راه به هشياري هموارنمي گردد
  • در ابر نمي ماند از گردش خوداختر
    از خواب دو چشم او بيکار نمي گردد
  • از جوش سخن صائب پيوسته بود بيخود
    در موسم گل بلبل هشيار نمي گردد
  • هر ذره ازو در سر سوداي دگر دارد
    هر قطره ازودردل درياي دگردارد
  • از مصحف روي او دارد سبقي هر کس
    در هر نظر آن عارض سيماي دگر دارد
  • در سايه هر خاري زين وادي بي پايان
    آن ليلي بي پروا شيداي دگردارد
  • هر چند علم رعناست در معرکه هستي
    آن کز سر جان خيزد بالاي دگردارد
  • در دايره امکان اين نشأه نمي باشد
    پيمانه چشم او صهباي دگردارد
  • در شيشه گردون نيست کيفيت چشم او
    اين ساغر مرد افکن ميناي دگردارد
  • از شهد سخن هر کس شيرين نکند لب را
    در طبله خاموشي حلواي دگردارد
  • چشمي که شود گريان از پرتو خورشيدش
    در هر گره قطره درياي دگردارد
  • افتاده به جاهرچند در کنج دهن خالش
    برطرف بناگوشش خط جاي دگردارد
  • از مستي شوق او در راه طلب عاشق
    لغزيد اگر پايش صد پاي دگردارد
  • سيمرغ به چشم ما از پشه بود کمتر
    در مد نظر اين دام عنقاي دگردارد