نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
در
جگر اهل عشق آه نباشد
دود محال است ازين کباب برآيد
صبح اميدست
در
سياهي شبها
موي سفيد از ته خضاب برآيد
بس که خورددل زرشک گوهر اشکم
در
ز صدف پوچ چون حباب برآيد
لعل لبت آب بست بر لب خشکم
تا
در
گوش تو چون ز آب برآيد
شود دولت يوسف آن روز صافي
که صد چله
در
کنج زندان برآرد
سپندي است
در
بزم آتش عذاران
ز آتش خليلي که ريحان برآرد
نيفتد ز پرگار آن نقطه دل
که
در
حلقه زلف او مبتلا شد
سبک چون پر کاه شد
در
نظرها
رخي کز طمع زردچون کهرباشد
شکر خواب فرش است
در
چشم آن کس
که از فرش خرسند با بوريا شد
مگر روز محشر به کار من آيد
نمازي که
در
بيخوديها قضا شد
کند با گهر
در
ميان دست آن کس
که چون رشته بر خويش پيچيده باشد
درين مزرع آن دانه سرسبز گردد
که
در
قبضه خاک پوسيده باشد
نيايد به يکديگر آغوش آن کس
که
در
خانه زين ترا ديده باشد
حضورست فرش دل گوشه گيري
که
در
کلبه اش بوريايي نباشد
جدايند
در
زير يک پوست از هم
ميان دو دل گرصفايي نباشد
سخن کي به جانهاي غافل نشنيد
ز دل هر چه برخاست
در
دل نشيند
غبار يتيمي است جوياي گوهر
غم عشق
در
جان کامل نشيند
تو کز اهل جسمي سبک ساز خودرا
که دل کشتيي نيست
در
گل نشيند
چو دريا نگردد تهيدست هرگز
کريمي که
در
راه سايل نشيند
شود محو
در
يک دم از جلوه حق
دو روزي اگر نقش باطل نشيند
خوشا کعبه دل که
در
آستانش
به يک آه صدکار مشکل برآيد
در
آن حلقه چشم دل ماندحيران
که کشتي ز گرداب مشکل برآيد
ز آگاهي خويش
در
زير تيغم
خوشا حال صيدي که غافل برآيد
فرو رفت هرکس که
در
فکر دنيا
سرش از گريبان قارون برآيد
نباشد
در
بسته را خير صائب
ازان غنچه لب کام من چون برآيد
صفحه قبل
1
...
3058
3059
3060
3061
3062
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن