نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
زين صيدگاه ما را دلبستگي به دام است
چون دام هست
در
خاک صيادرفته باشد
در
جمع کردن دل کوشش بجاست مارا
گرزين خرابه يک دل آبادرفته باشد
تن را اگر گذاري
در
عشق ما چه باشد
گراستخوان نگيري باز از هما چه باشد
عشق است مصر اعظم عقل است روستايش
زين بيش اگر نباشي
در
روستاچه باشد
هيچ است فکر صائب
در
پيش فکر ملا
با آفتاب تابان نور سها چه باشد
در
پرده غيرت ما دندان به دل فشارد
زخم ندامت ما بيرون لب نباشد
تا بي طلب نباشدمهمان نمي پذيرند
در
کيش بي نيازان حرف طلب نباشد
در
دامن شب آويزچون بسته گشت کارت
کاين جادرازدستي ترک ادب نباشد
سر چون گران شد از مي دستارگو نباشد
در
بحر گوهر از کف آثار گو نباشد
از مشت آب سردي ديگي نشيند از جوش
در
بزم مي پرستان هشيار گو نباشد
در
بزم آفرينش چشم سيه دل ما
عبرت پذير چون نيست بيدارگو نباشد
ز اهل کرم زمانه پيوسته بود مفلس
يا
در
زمانه مامرد کرم نيامد
گلهاي بوستاني بر هم نهند ديوان
ديوان خويش صائب
در
هر کجا گشايد
روشنگر وجودست پا کوفتن
در
آتش
رحم است بر سپندي کز انجمن برآيد
در
زير خاک خسرو از شرم آب گردد
هر جا که نام شيرين با کوهکن برآيد
دزديدن تبسم پيداست از لب او
آبي که
در
عقيق است ناچارمي نمايد
هرکس ز روزن دل
در
عالم است سيار
عالم به چشم مستان گلزارمي نمايد
چين جبين دنيا با داغ زردرويي
در
چشم اين خسيسان دينار مي نمايد
آن کس که
در
سراغش برهم زدم جهان را
صائب ز روزن دل ديدار مي نمايد
سفر گزين که سخن
در
وطن غريب نگردد
شکسته پاي وطن را سخن غريب نگردد
اثر ز آبله شکوه نيست
در
دل عارف
ز آرميدگي اين بحر يک حباب ندارد
در
آن محيط که من مي روم چو موج سراسر
سپهر ظرف تماشاي يک حباب ندارد
دلت ز جهل مرکب سيه شده است وگرنه
کدام خشت که
در
سينه صدکتاب ندارد
کسي که بيخبر از بحروحدت است که داند
که
در
کشاکش خود موج اختيار ندارد
به دوش و دامن مريم مسيح بارنگردد
صدف گرانيي اي از
در
شاهوار ندارد
صفحه قبل
1
...
3056
3057
3058
3059
3060
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن