167906 مورد در 0.09 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • کامي که بود عاجز ازان گردش افلاک
    در ميکده از گردش پيمانه برآيد
  • پيوسته بود در دل ممسک غم دنيا
    اين جغد محال است ز ويرانه برآيد
  • در نيم نفس مي شود از پاک فروشان
    هر کس چو کتان بار به مهتاب گشايد
  • در ناخن تدبير کسان هيچ نبسته است
    کز تيشه خود عقده فرهاد گشايد
  • آن راهروي را که بود آبله در دل
    از نيشتر خار مغيلان چه گشايد
  • شد دست ودل مشتريان در پي يوسف
    گوهر چه درين سردي بازارنمايد
  • غفلت چه اثر در دل هشيارنمايد
    افسانه چه با دولت بيدار نمايد
  • در همت مردانه اگر کوتهيي نيست
    مگريز ازان کار که دشوارنمايد
  • در ديده آن کس که غبار خط او ديد
    ياقوت چه باشد خط ريحان چه نمايد
  • در روشني روز چه پرتو دهد انجم
    با چهره خندان لب خندان چه نمايد
  • جايي که بود نه فلک از بي سروپايان
    گوي سر ما در خم چوگان چه نمايد
  • با شور محبت چه بود شور قيامت
    در پيش نمکزار نمکدان چه نمايد
  • در معرکه هر چند جگر دار بود دل
    با آن صفت برگشته مژگان چه نمايد
  • از خوان قناعت شده چشم ودل ما سير
    در ديده ما نعمت الوان چه نمايد
  • غافل نکند بستر گل شبنم ما را
    در ديده روشن گهران خواب نيايد
  • در ديده صياد کمينگاه بهشتي است
    زاهد بدر از گوشه محراب نيايد
  • آسودگي من ز گرفتاري خويش است
    در دام محال است مرا خواب نيايد
  • چون خامه قدم جفت نماييد درين راه
    در سير وسفر عادت پرگار مداريد
  • در گوشه چشم است نهان فتنه دوران
    با گوشه نشينان جهان کار مداريد
  • از ناوک دلدوز قضا امن مباشيد
    هرچندکه در ديده سوزن بگريزيد
  • چون شبنم گل برسردستيدقضا را
    چون آب اگر در دل آهن بگريزيد
  • بي سکه شود در همه روي زمين خرج
    از بس که تمام است عيار زر خورشيد
  • خورشيد جهانتاب شود با تو برابر
    در خوبي اگر ماه شود همسر خورشيد
  • در سوختگي چون ندهم تن که برآمد
    از توده خاکستر شب اخگر خورشيد
  • در سبزه و گل آب روان پرده نشين است
    ماهي که درين سبزحصارست ببينيد