نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.
ديوان صائب
ز اندوختن دانه دل سير نگردد
در
حرص کمي خال تو از مور ندارد
در
هر دو جهان کيست کز او شرم کند عشق
نقاش حيا از رخ تصوير ندارد
دل راه
در
آن زلف گرهگير ندارد
ديوانه ما طالع زنجير ندارد
در
ديده آن کس که به معني نبرد راه
زندان بود آن خانه که تصوير ندارد
پيري نه شکستي است که اصلاح توان کرد
بر
در
زدن ازان خانه که تعمير ندارد
در
سينه هر کس که نباشد الف آه
صائب چو نيامي است که شمشير ندارد
اهل دل وحرف گله آميز محال است
در
قافله ما جرس آواز ندارد
در
پله بينايي آشوب شناسان
دريا خطر سينه پر جوش ندارد
بالين طلبان
در
خم دارند چو منصور
ورنه سر عاشق خبر از دوش ندارد
در
قلزم هستي نشود مخزن گوهر
هر کس دهن خود چو صدف پاک ندارد
در
کام نهنگ ودهن شير گريزد
صائب سر اين مردم بيباک ندارد
از ديده شورست نگهبان دل چاک
در
ظاهر اگر سينه ما چاک ندارد
در
هر قدم راه خرد کعبه وديري است
سر تا سر صحراي جنون سنگ ندارد
از شرم
در
بسته روزي نگشايد
اين قفل کليدي بجز ابرام ندارد
ما
در
هوس نام چه خونها که نخورديم
آسوده عقيقي که سر نام ندارد
در
خانه دلگير فلک چند توان بود
فرياد که خانه ره بام ندارد
صائب من وانديشه آغوش محال است
در
خلوت عشاق هوس راه ندارد
در
خدمتش استاده بپا دار مکافات
سهل است اگر فوطه ربا فوطه مابرد
قسمت به طلب نيست که با همرهي خضر
در
خاک سکندر هوس آب بقا برد
در
دست تو چون مهره موميم وگرنه
سر پنجه ما آب ز شمشير قضا برد
در
دايره چرخ ز اسباب فراغت
آسودگيي بود که مرکز ز ميان برد
از عمر سبکسير نشد غفلت من کم
در
رهگذر سيل مرا خواب گران برد
دل خون شد وآن ترک جفاکيش نيامد
در
خاک هدف حسرت آن سخت کمان برد
چون نافه نفس
در
جگر باد صبا سوخت
تا يک گره از زلف گرهگير تو واکرد
در
رهگذرش چاه شود ديده حسرت
از راستي آن کس که درين راه عصا کرد
صفحه قبل
1
...
3045
3046
3047
3048
3049
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن