167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان صائب

  • مه در حصار هاله نخواهد مدام ماند
    از آسمان برون دل آگاه مي رود
  • در عشق آفتاب اگر يک جهت شود
    داغ کلف ز آينه ماه مي رود
  • از اشتياق روي تو نعلش در آتش است
    هر شبنمي که بر ورق لاله مي رود
  • از پاکدامنان نکند حسن احتراز
    ماه تمام در بغل هاله مي رود
  • هر چند بر رخش در دل باز مي کنند
    زاهد همان به مسجد آدينه مي رود
  • تا غوطه در عرق نزند جبهه کريم
    گرد خجالت از رخ سايل نمي رود
  • در وقت خواب بيش شود پيچ و تاب مار
    سوداي گنج از سر قارون نمي رود
  • از شبنم غريب اقامت مدار چشم
    در گلشني که بوي گل از گل جدا شود
  • آن غنچه اي که بود بر او تنگ لامکان
    در تنگناي چرخ چه مقدار وا شود
  • در گلشني که بند قباي تو وا شود
    چندين هزار پيرهن گل قبا شود
  • ريزند اگر به ديده من بيغمان نمک
    در چشم قدرداني من توتيا شود
  • طغيان نفس بيش شود در توانگري
    اين مار چون به گنج رسد اژدها شود
  • بر روي عارفي که در دل گشاده شد
    چون بيغمان به سير گلستان چرا شود
  • در خامشي نهفته بود عيب جاهلان
    پاي به خواب رفته خرامان چرا شود
  • در غنچه برگ گل بود ايمن ز زخم خار
    دلگير ماه مصر ز زندان چرا شود
  • تا متحد به بحر توان گشت بي حجاب
    در بحر، قطره گوهر غلطان چرا شود
  • دل از هجوم نشتر آزار وا شود
    چون غنچه اي که در بغل خار وا شود
  • هر ديده نيست محرم آن چاک پيرهن
    تا بر رخ که اين در گلزار وا شود
  • در هر دلي که خرده رازي نهفته هست
    چون غنچه بيشتر به شب تار وا شود
  • جاني که داشت شکوه ز تنگي لامکان
    در تنگناي چرخ چه مقدار وا شود
  • دلهاي سخت را بود آتش نسيم صبح
    پيکان يار در دل افگار وا شود
  • در موسمي که غنچه پيکان شکفته شد
    صائب مرا نشد گره از کار وا شود
  • عزلت گزين که آب به اين سهل قيمتي
    در دامن صدف چو کشد پا گهر شود
  • هر آرزو که بشکني امروز در جگر
    فردا که اين قفس شکند بال وپر شود
  • در دل سياه نيست دم گرم را اثر
    از جوش بحر عنبر تر خامتر شود