167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان قاآني

  • قسمت برند از نعمت در رحم بنات
    روزي خورند از کرمت در شکم بنين
  • فضل خداي در همه حالي ترا پناه
    سير سپهر در همه کاري ترا معين
  • گاه از در ملاعبه بوسيدمش ذقن
    گاه از در مداعبه بربودمش ز زين
  • در بر کشيده پيکر آن ترک سيمتن
    در کف گرفته غبغب آن شوخ ساتگين
  • در چشم مي نيايد خصمش ز بس نزار
    در هم مي نگنجد بختش ز بس سمين
  • آبستنند مهر ترا در رحم بنات
    آماده اند حکم ترا در شکم بنين
  • در چشم ترم اشک رخ زرد فتاده
    زانگونه که در چشمه دمد لاله خودرو
  • در حلقه زهادم و زان حلقه برونم
    چون رشته که در حلقه ز حلقه است برونسو
  • در روي زمين تالي چرخست به قدرت
    در روز وغا ثاني دهرست به نيرو
  • در چنبر چوگانش فلک همچو يکي گوي
    در ساحت ميدانش زمين همچو يکي گو
  • از لجه خاطر به در آوردم در دم
    غواص وش اين نظم که چون رشته لؤلؤ
  • بر در قصرش هزار بنده چو ارغون
    در بر بارش هزار برده چو منکو
  • تخت در زير و بخت در فرمان
    نصر همدوش و عافيت همراه
  • به دعوت نعمش هر که در زمانه مزيل
    به دعوي کرمش هر چه در جهان آگاه
  • چو شد عهد تو در کام دوستان شيرين
    چو زهر قهر تو در جان دشمنان جانکاه
  • عيدست و ساقي در قدح، صهبا ز مينا ريخته
    در گوهر الماس گون لعل مصفا ريخته
  • کرده پي اکسير جان در طلق زرنيخ روان
    در ساغر سيماب سان گوگرد حمرا ريخته
  • طبعش نهالي بارور جودش شکوفه لطف بر
    پيوسته در شاخش ثمر در باغ ديبا ريخته
  • رسيد آنکو خروش چنگ در گوشش سرود چنگ
    رسيد آنکو نواي ناي در هوشش نواي ني
  • بجز اندر پي الا نيايد در بيانت لا
    بجز در عرصه هيجا نگردد بر زبانت ني
  • دوش در کنجي ز رنج روزه بودم تنگدل
    کز برون آسيمه سر، پيکي درآمد در سراي
  • بر در خدمت بغير از حلقه طاعت مکوب
    بر در طاعت بغير از جبهه خدمت مساي
  • در خدمتش آنان که سر از پاي شناسند
    در ديده ارباب عقولند دوابي
  • مشکل که شود با سخطش در دل اصداف
    يک قطره ازين پس به شبه در خوشابي
  • واجب و در عالم امکان معاذالله غلط
    ممکن و در عالم واجب چه نازيباستي
  • اگر کس عکس خورشيد فلک در آبدان بيند
    نيارد گفت خورشيد فلک در آبدانستي
  • در کفش شمشير بودي اژدها گر اژدها
    چون نهنگان جايگه در بحر عمان داشتي
  • گر نبودي روز هيجا پاي عفوش در ميان
    ضرب بازويش خلل در چار ارکان داشتي
  • مختصر گو غير ذات او نبودي در جهان
    واجبي در بر اگر تشريف امکان داشتي
  • اي دريغا نيستي در دار دنيا مصطفي
    ورنه در مدحش مرا انباز حسان داشتي
  • در سخن پيغمبرم وز کينه خصم
    متهم سازد مرا در ساحري
  • غايب بود غمم تا در مقابلي
    حاضر بود دلم تا در برابري
  • اسرار خاصگان در محضر عوام
    زين به کسي نگفت در منطق دري
  • عقرب اندر زهره داري سنبله بر آفتاب
    ذو ذؤابه در قمر داري ذنب در مشتري
  • ياد زلف حلقه حلقه تست در سوزان دلم
    همچو فولادين زره در کوره آهنگري
  • چو روي شاهدان در روح بخشي
    چو وصل دلبران در سازگاري
  • ز صافي آب هر کاريز در جوي
    چو در قلب موحد نور باري
  • گويي بن آزري که در آذر بود مقامت
    يا ني سياوشي که در آتش گذار داري
  • ماني به افعيي که بود مهره در دهانش
    تا در شکنج حلقه نهان گوشوار داري
  • شاهي که او ز ملوک بر سروري علمست
    چونان که در سپهي در برتري علمي
  • در منع بدکنشان هم شيوه خردي
    در دفع کج منشان هم پيشه قسمي
  • شمشير در کف تو داني مشابه چيست
    در دست اصل وجود سرمايه عدمي
  • رند و قلاشست در ظاهر وليکن در نهفت
    پاکدامن خويش را چون پوريا دارد همي
  • نيشکر از فخر ببالد که تو چون ني
    در طاعت و در خدمت شه بسته مياني
  • در چشم تو صد جور آشکارا
    در زلف تو صد فتنه نهاني
  • تا بوده بوده ماه در سرطان
    ويدون تو به ماه در چو سرطاني
  • در بزم به تن چو ديبايي
    در رزم به دل چو سخت سنداني
  • نيي رسول و ترا نيست در زمين سايه
    نيي خداي و ترا نيست در جهان ثاني
  • ازين مطموره تن جاي در معموره جان کن
    که در مقصوره عزلت عروسانند روحاني
  • بسيج قورخانه شه بري گر در بيابانها
    نپويد در بيابانها نسيم از تنگ ميداني