167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان سيف فرغاني

  • اي خرسوار اسب طلب در پيش مران
    چون اشتري رميد(و) ببيدا در اوفتاد
  • بيچاره سيف در غمت اي پادشاه حسن
    چون ناتوان بدست توانا در اوفتاد
  • بتو در بسته ام اميد گشايش که مرا
    نخوهد بجز بکليد تو گشادن اين در
  • تو اندر ميان نکويان چنان
    که در آب لولو و در خاک زر
  • در صحن اين خرابه غباري نصيب تست
    ورچه چو باد سير کني در فضاي خاک
  • در رخ خوب تو پيوسته قمر با آفتاب
    در لب لعل تو آغشته شکر با انگبين
  • چون گريبان افق وقت طلوع آفتاب
    پاي او در عطف دامن دست او در آستين
  • بر سمند کامراني مي خرامد شاه وار
    گاه در بستان مهر و گاه در ميدان کين
  • حسن هرجا که در جهان برود
    عشق در پي چوبي دلان برود
  • اي تو در زير جامه مردان
    چون نجاست بجام زرين در
  • در تن مرده چه کار آيد ز جان
    در دل از ياد تو آن آيد همي
  • در دل من آتش سوداي تست
    آب در چشمم از آن آيد همي
  • تا چون رکاب پا بنهي در دهان مرا
    من دست در عنان تو گويم بيار پاي
  • شدست در خم گيسوش بي قرار دلم
    چو وقت چنگ زدن در ميان تار انگشت
  • بوقت تنگي هجرت چو پاي دلها را
    همي در آيد در سنگ اضطرار انگشت
  • ز شرم آن در دندان سزد که حل گردد
    چو مغز در صدف همچو استخوان گوهر
  • در سخن چه برم بر در تو چون داري
    از آب ديده عاشق بر آستان گوهر
  • در تجاوز از حدود حق و در ابطال آن
    يافته شيخ تو از پيران نابالغ جواز
  • چو روي خوبش در باغ نيست خندان گل
    چو خوي تيزش در جنگ نيست بران تيغ
  • بطاعت در مکن تقصير اگر خود خاص درگاهي
    ببين کابليس ملعون شد بيک تقصير در طاعت
  • ايا در معصيت چون من بسي تعجيلها کرده
    برو گر زاهل ايماني مکن تأخير در طاعت
  • اگر در معصيت ديوت مسخر کرد نتواند
    سليمان وار ديوان را کني تسخير در طاعت
  • از فناي جان ندارد بيم عاشق در طريق
    وز هلاک تن ندارد باک حيدر در قتال
  • زآن پيشتر که بارگي وقت سرکشد
    رو دست در عنان زن و پا در رکاب کن
  • رنج بردن در طريق عاشقي بيهوده نيست
    در نکويان بدگماني گر چنين ظن مي بري