نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان فروغي بسطامي
روزي اگر
در
آغوش سروي کشي قباپوش
سهل است
در
محبت پيراهني دريدن
در
جلوه گاه دوست نگاهي فزون مخواه
در
کارگاه عشق دم از بيش و کم مزن
در
عهد زلفش يک جمع شيدا
در
دور چشمش يک شهر مفتون
در
چشم شاه صورت عين علي نگر
در
عين نور معني نور خدا ببين
در
کمال استغنا فقر و ذلتم دادند
در
نهايت قدرت عجز و انکسارم بين
در
عهد شه کلام فروغي بها گرفت
يارب که
در
زمانه بماند زمان او
دلا هزار بلا
در
ولاي او ديدي
کسي صبور نديدم
در
اين بلا جز تو
گوهر مقصد صاحب نظراني ليکن
در
دم افعي و
در
کام نهنگ آمده اي
تا زلف تاب مشتاقان برد
در
حال جنبش
ترک چشمت خون هشياران خورد
در
عين هستي
در
چنگ من نيامد مرغي ز هيچ گلشن
در
دام من نيفتاد صيدي ز هيچ وادي
اي خانه شهري نگهت برده به يغما
در
شهر دلي کو که
در
او خانه نکردي
در
حلقه مشکينت سر رشته آزادي
در
حلقه مرجانت سرمايه جان داري
چو
در
ميناست مي، ياقوت رخشان است پنداري
چو
در
ساغر چکد، لعل بدخشان است پنداري
چو افتد
در
بلورين کاسه عکس طلعت ساقي
پري
در
خانه آيينه پنهان است پنداري
مرا از انجمن
در
گوشه خلوت نشانيدي
ولي با مدعي خوش خلوتي
در
انجمن داري
ديدم جمال قاتل
در
وقت جان سپاري
دادم تسلي دل
در
عين بي قراري
دل بند و دل گسلي،
در
دلبري مثلي
هم
در
حضور دلي هم غايت از نظري
بتان کج کله آنجا که
در
ميان آيند
تو
در
ميان بت کج کلاه من باشي
در
عالم جواني کاري نيامد از من
دستي زدم به پيري
در
دامن جواني
خلقي از روي تو
در
کوچه بي آرامي
جمعي از موي تو
در
حلقه بي ساماني
شبها ببايد از مژه خون
در
کنار کرد
تا
در
کنار دوست شبي را سحر کني
ترک سرمستي و
در
کردن خون هشياري
طفل ناداني و
در
بردن دل دانايي
«
در
هر دو جهان آرزوي روي تو دارم
در
دست ز محصول جهان موي تو دارم
خواهي که
در
اين عالم يک عمر کنم شاهي
در
خيل غلامانت يک روز حسابم کن
ديوان قاآني
کس گفت رنگها همه
در
خامه قدر
کس گفت ننگها همه
در
نامه قضا
ميغست
در
تصاعد و قلاب آفتاب
کاهست
در
تحرک و جذاب کهربا
عکسي ز لوح حکمت او هرچه
در
زمين
نقشي ز کلک قدرت او هرچه
در
سما
در
کارگاه امر تويي مير پيش بين
در
بارگاه ملک تويي شاه پيشوا
ليکن ترا مجال بيان نيست
در
درود
ليکن ترا قبول سخن نيست
در
ثنا
چندم به کارگاه طلب نفس
در
تعب
چندم به بارگاه فنا روح
در
عنا
مگذار بيژنم را
در
قعر تيره چه
مپسند بهمنم را
در
کام اژدها
قضا تيريست
در
شستش فنا تيغيست
در
دستش
چو ماهي بسته شستش همه دنيا و مافيها
زمين گوييست
در
مشتش فلک مهري
در
انگشتش
دوتا چون آسمان پشتش به پيش ايزد يکتا
رخش پيرايه هستي دلش سرمايه هستي
وجودش دايه هستي چه
در
مقطع چه
در
مبدأ
تا رخت برد انده
در
سايه آهو
تا بال زند محنت
در
بنگه عنقا
زان حقه بود
در
دل من رشکي پنهان
زين شقه بود
در
رخ من اشکي پيدا
چون فتح رواني ز چه
در
لشکر خسرو
چون بخت دواني ز چه
در
موکب دارا
بگشاي کمر که تا کمر بندد
در
خدمت تو
در
آسمان جوزا
در
جانسوزي چو چرخ بي مهلت
در
کين توزي چو دهر بي پروا
ايدون به پشت گرمي الطاف کردگار
در
يخ چنان روم که
در
آتش سمندرا
در
دل او نيست کين دشمنان آري به طبع
آدمي
در
دل نگيرد کينه انعام را
عزت چو
در
قناعت و ذلت چو
در
طمع
بايد قناعت از همه کس بيشتر مرا
ديدي دو سال پيشم
در
ملک خاوران
بيني دو سال ديگر
در
باختر مرا
از رشک کفت چو لعل رماني
خون
در
جگر است
در
عمان را
خسروا تا درفشان گرديده
در
مدحت حبيب
گشته خورشيد از فروغ فکرتش
در
احتجاب
يا به جادويي فلک
در
حقه ياقوت زرد
کرد پنهان صد هزاران مهره از
در
خوشاب
نام او
در
نامه ايجاد حرف اولين
ذات او
در
دفتر توحيد فرد انتخاب
کني آنچه با نامه يي
در
معارک
کني آنچه با خامه يي
در
محارب
فروزنده دري
در
آن ليل الليل
چو آويزه
در
ز جعد کواعب
چو جان بدانديش او
در
معارک
تن بينوايان نوان
در
مصاطب
صفحه قبل
1
...
289
290
291
292
293
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن