نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
ديوان فرخي سيستاني
در
دليران بگه معرکه زانسان نگرد
که دليران بگه معرکه
در
مرد حشر
قيصر رومي پيش تو
در
آيد بسلام
قلعه روميه را پيش تو بگشايد
در
يکي مشک
در
دهان، يکي حله بر کتف
يکي آرزو بدست، يکي دوست
در
کنار
تا جهانست جهاندار تو بادي و مباد
در
جهانداري و
در
دولت تو هيچ غير
باغ شکفته اي ، چو
در
آيي ببزمگاه
شير دمنده اي، چو
در
آيي بکار زار
آنکه مرده ست همي سوزد
در
آتش تيز
وانکه زنده ست همي غلطد
در
خون جگر
در
سراي گشاده ست بر وضيع و شريف
نهاده روي جهاني بدان مبارک
در
سواري کز
در
ميدان درآيد
به حيرت
در
فتد دلهاي نظار
زان بيم که
در
خواب فراق تو ببينم
برهم نزنم ديده و
در
ديده نهم خار
در
نام نديماني و
در
جاه وزيران
وندر سپه سلطان با حشمت سالار
شعر
در
تهنيت شاهي من دانم گفت
تو
در
آن شعر که فردا بطرازم بنگر
دلم
در
جنبش آمد بار ديگر
ندانم تا چه دارد باز
در
سر
همه
در
انده من سوخته دل
همه
در
حسرت من خسته جگر
چون
در
ميان باغت دامي بگستريدند
با زاغ
در
فتادي ناگه بدام اندر
در
چغاني رود اگر روزي فروشويد دو دست
ماهيانرا چون صدف
در
تن پديد آيد درر
آن کز
در
چه است فرو افکند بچاه
وان کز
در
سرير نشاندش بر سرير
تا خلف را خسرو ايران از آنجابرگرفت
در
ستم بودند و
در
بيداد هر بيدادگر
چنانکه
در
سير انبياست
در
خور او
کتابها متواتر همي شود مسطور
هزار
در
صلتش کمترين کسور بود
به نادره بتوان يافت
در
عطاش کسور
آنکه بر کندبيک حمله
در
قلعه تاغ
وانکه بگشاد بيک تير
در
ارگ زرنگ
هميشه
در
بر او دلبران چون شيرين
هماره بر
در
او کهتران چون هوشنگ
روزيست که
در
سال نيابند چنين روز
ساليست که
در
عمر نيابند چنين سال
در
زاويه امروز بخندد لب زاهد
در
صومعه امروز بجنبد لب ابدال
از تازه گل لاله که
در
باغ بخندد
در
باغ نکوتر نگري چشم شود آل
چون لاله
در
آن خدمت فرخنده همي خند
چون سرو
در
آن دولت پاينده همي بال
زان مي که ياقوت سرخ گردد
در
خانه، از عکس او
در
و بام
در
جنگ جستن چو طوس نوذر
در
ديو کشتن چو رستم سام
در
عطا دادن و سخاست مقيم
در
کريمي و مردميست مدام
در
راي او بلندي و
در
طبع او هنر
درخلق او بزرگي ودر خوي اوکرم
زبيم ناوک و تيغش همي نيايد خواب
پلنگ را
در
کوه و نهنگ را
در
يم
هر کجا
در
نگري سبزه بودپيش دو چشم
هر کجا
در
گذري گل سپري زير قدم
رايتش ساکن نگردد يک زمان
در
يک زمين
رخشش آرامش نگيرد ساعتي
در
يک مقام
در
چهره او روز بهي بود پديدار
در
ابر گرانبار پديدار بود نم
لاجرم روي بزرگان همه سوي
در
اوست
حاجبند ايشان گويي و
در
خواجه حرم
در
وزيري نکني جز همه حري تلقين
در
نديمي نکني جز همه رادي تعليم
عيد اوفرخ و از آمدن عيد شريف
در
دل او طرب و
در
دل بدخواه الم
بدانديش او گشته
در
روز جنگ
چو
در
کينه اردشير اردوان
هميشه تابود آز و اميد
در
دل خلق
چنان چو آتش
در
سنگ وگوهر اندر کان
همايوني وفرخنده چنين بادي همه ساله
ولي
در
سايه تو شاد و تو
در
سايه يزدان
جعدشان
در
مجلس او مشکبار
زلفشان
در
پيش او عنبر فشان
دست آن انداخته
در
پيش اين
پاي اين انداخته
در
پيش آن
وقت آن آمد که
در
تازد به روم
نيزه اندر دست و
در
بازو کمان
تا چو بر آيد نبات و تيره شود ابر
در
مه ارديبهشت و
در
مه بهمن
ازنهيب او نيارد شير
در
صحرا گذشت
زين قبل باشد همه ساله ببيشه
در
نهان
تا نيابي
در
ضمير مردم سفله وفا
همچنان چون مهرباني
در
دل نامهربان
در
قسطنطين صد ره ز
در
خيبر مه
قاضي شهر گواهي دهد امروز بر اين
گر خداوند مراشاه جهان امر کند
بر شاه آرد
در
دست
در
قسطنطين
در
سراي تو و
در
خيل غلامان تو باد
هر نگاري که برون آرنداز ترکستان
در
سراي ترا خسروان نماز برند
چنانکه دهقان
در
پيش آذر برزين
گر
در
خرد و راي چون تو بودي بيژن
در
چاه مر اورا بنيفکندي گرگين
صفحه قبل
1
...
286
287
288
289
290
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن