167906 مورد در 0.06 ثانیه یافت شد.

ديوان بيدل دهلوي

  • غير دل گوشه امني که توان يافت کجاست
    بچه اميد نفس رخت سفر مي بندد
  • ضبط خودت بس است غم خلق هرزه چند
    گوهر محيط را بچه ساحل برآورد
  • من گم کرده بضاعت بچه نازم (بيدل)
    دلکي بود ازين پيش دران گيسو ماند
  • الم عين و سوي ميکشم و حيرانم
    يارب از خود بچه تقصير جدايم کردند
  • چشميکه بران جلوه نظر داشته باشد
    يارب بچه جرأت مژه برداشته باشد
  • ناله ما بچه تدبير تواند برخاست
    همچو ني صد گره اينجا بعصا مي پيچد
  • ناتواني که بجز مرگ ندارد سپري
    بچه اميد سر از تيغ قضا مي پيچد
  • بچه اميد درين دشت توان آسودن
    وحشتي بود که تسليم غزالان کردند
  • شبنم بچه اميد برد صرفه ايجاد
    چشميکه گشودم عرق خجلت من شد
  • يارب دم پيري بچه راحت مژه بندم
    بي سايه شد آن گوشه ديوار که خم زد
  • درين چمن بچه وحشت شکسته ئي دامن
    که ميروي تو و رنگ پريده ميماند
  • پي مقصد بچه اميد کسي بردارد
    نامه ئي بود طپش بر پر بسمل بستند
  • سايه از جلوه خورشيد چه اظهار کند
    رفتم از خويش ندانم بچه آئين آمد
  • صد کوچه خيا است غبار نفس اينجا
    تا سير گريبان بچه انديشه دواند
  • شب رفت و سحر شد بچه افسانه توان ساخت
    فرصت نفس ساخته بسيار ندارد
  • از ساحل اين بحر زبان ميکشد آتش
    کشتي بچه اميد زگرداب برامد
  • يارب درين چمن بچه اقبال ميرسد
    چتر بهار و سايه بال هماي ابر
  • الم وداع طفلي بچه درد دل سرايم
    بغبار ناله بردم غم نيسواري آخر
  • بفسانه تغافل ستم است چشم بستن
    نکني کزين گلستان بچه گل دچاري آخر
  • اي خط ادبي کن مشکن خاطر رنگش
    زين شوخ زباني بچه رو سر زده ئي باز
  • شبنم بچه حيرت قدم افسرد که چون اشک
    يک آبله گرديد بهر گام دوچارش
  • هر گرد که برخاست ازين دشت پري بود
    يارب بچه رفتار جنون کرد سمندش
  • کسي از حقيقت بي اثر بچه آگهي دهدت خبر
    بخطي که وانرسد نظر بطلب زنامه (بيدلش)
  • خجلت شمر فرصت پرواز شراريم
    (بيدل) بچه اميد توان کرد توکل
  • يارب بچه نيرنگ چنين کرده خرابم
    شوخي که ندارد زمن امکان تغافل