167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.

جمشيد و خورشيد ساوجي

  • چو دري در صدف تنها نشسته
    زهر يک غمزه عقدي در گسسته
  • فتاده روي صحرا نيل در نيل
    گرفته گرد کحلي ميل در ميل
  • پي نظاره، در هر برج و بارو
    نشستند ماهرويان روي در رو
  • فضايي ديد شادي ميل در ميل
    کشيده پيلبانان پيل در پيل
  • دو رويه چاوشان استاده بر در
    حمايل تيغ در بر چون دو پيکر
  • مي اندر جام زر چون زهره در ثور
    قدح چون انجم و سياره در دور
  • هر آنکس کو کند با باده هستي
    در آخر سر نهد در پاي مستي
  • سر بدخواه در چوگان فکنده
    ز غبغب گوي در ميدان فکنده
  • دو چشمش چون دو در در عين برزخ
    دهان و سر چوچاه ويل و دوزخ
  • کنون در کار شادي من حزينم
    غمي در دل نمي آيد جز اينم
  • بباشم در رهش تا زنده باشم
    بدين در کمترينش بنده باشم »
  • چو مهرابش در آن شب ديد بشناخت
    که خورشيدست سر در پايش انداخت
  • در آن مهتاب خرم بود خورشيد
    نشسته چون گلي در سايه بيد
  • دو شب در منزلي نگرفت آرام
    سپه مي راند يکسر تا در شام
  • سمن را يافت در والا حصاري
    ببسته لاله زاري در ازاري
  • بلورين کوه در زير کمرگاه
    در آن کوه و کمر دل گشته گمراه
  • دو همبر در بر او کرده فراهم
    بر آن در بند مهر خاتم جم
  • اگر چه تلخ بار آمد در ختم
    در آخر عقد حلوا کرد بختم
  • ملک در دست و پاي ما در افتاد
    سرشک آتشين از ديده بگشاد
  • دل من در جواني داشت طيري
    که دايم در هوا مي کرد سيري
  • ديوان سنايي

  • با تو در صدر نشستيم هلا
    در ده آواز مباح اي پسرا
  • نيست بي ديدار تو در دل شکيبايي مرا
    نيست بي گفتار تو در دل توانايي مرا
  • آهوان در بزم شيران در شکار
    بنده آن خواب خرگوش شما
  • خنده تو چون دم عيساست کو
    هر چه در لب داشت در دندان تراست
  • چند گويي کان و کان يک ره ببين
    کانچه در کانست در ارکان تراست