167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

جمشيد و خورشيد ساوجي

  • ملک در کشتيي بنشست تنها
    چو خورشيد فلک در برج جوزا
  • به يک ساعت ز دريا در گذشتند
    تو گفتي آب دريا در نوشتند
  • جگر در آتش و دل در تب و تاب
    تحمل چون تواند کردن از آب
  • در آن خرگه بت موزون شمايل
    چو معني لطيف و بکر در دل
  • چو نيلوفر گل صد برگ در آب
    شده بادام چشمش در شکر خواب
  • ملک تنها به کنجي رفت و بنشست
    در خلوت به روي غير در بست
  • خرامان بر در آن باغ شد شاه
    کنيزان چون ستاره در پي ماه
  • روان آب روان پا در سلاسل
    روان سرو چمن تا ساق در گل
  • گل خرگه نشين ماه قصب پوش
    ز درج شاه در مي کرد در گوش
  • سهي سرو از هوا در جنبش آمد
    زمين همچون سما در گردش آمد
  • در آن مهتاب مي گرديد خورشيد
    دو مطرب در پيش برشکل ناهيد
  • صنم حيران در آن گلبرگ و شمشاد
    به زير لب در اين نظم مي داد
  • زماني از در عشرت در آمد
    چو باد صبح يکدم خوش برآمد
  • شفق گون باده در شامي پياله
    چو شبنم در ميان صبح ژاله
  • به درياي قدح در ماه غواص
    در آن دريا هزاران زهره رقاص
  • مي کند بر در گل شعر سرايي بلبل
    بلبلا چند درآيي ز در شعر دري؟
  • اشارت کرد گلبرگ طري را
    که در حلقه در آرد مشتري را
  • در آب روشنش تابنده مهتاب
    ز ماهي تا به مه پيدا در آن آب
  • گهي رفتم در آب و گه در آتش
    چو آيينه ز شوق روي مهوش
  • در آن شب ديد جمشيد آفتابي
    چو طاووسي خرامان در خرابي
  • ز شب بگذشته زلفش در درازي
    صبا با زلف او در دست يازي
  • حريمش زلف و والي گشت در قصر
    ز راه شام يوسف رفت در مصر
  • صنم در گلشني چون گل خزيده
    ز غير دوست دامن در کشيده
  • موافق چون دو گوهر در يکي درج
    معانق چون دو کوکب در يکي برج
  • چو گنجي باش پنهان در خرابي
    چو نيلوفر فرو بر سر در آبي »