نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.08 ثانیه یافت شد.
جوهر الذات عطار
در
اينجا منکشف کن راز اول
تن و جان
در
يکي کن زين مبدل
دوئي بگذار و
در
يکي قدم نه
که
در
حال يکي خود از دوئي به
دلم
در
بند صورت باز ماندست
ولي
در
عشق صاحب راز ماندست
دلم
در
بند صورت لاآلهست
که لا او را
در
اينجا گه بنا هست
که اي
در
راه ما افتاده مسکين
شده فارغ کنون
در
عين تمکين
رسانم من ترا
در
ديد اول
چو گشتي
در
صفات ما مبدل
کنون بشناس ما را
در
فنائي
تو با ما ما ابا تو
در
جدائي
تو
در
کش تا نگردي مست عاقل
که ناگاهي شوي
در
عشق باطل
گمانش اين بود
در
آخر کار
دهد
در
دست او مر جام شهوار
خيال بد چو
در
پيشش نگنجد
بجز شه هيچ
در
خاطر نسنجد
در
ايندم چو تو
در
عزت درآئي
حقيقت اين گره را برگشائي
دو علام
در
تو و تو
در
دو عالم
ترا مخفي است اسرار اندر ايندم
وگرنه
در
عيان و زندگاني
يقين ميدان که
در
پاکي بماني
دو تقوي هست
در
معني بگويم
وگر چاره
در
اينجا من بجويم
ز خورد و خواب مردان
در
گذشتند
ره جانان بيک ره
در
نوشتند
ز بي خوابي و کم خواري
در
اينجا
کشيدند رنج و هم خواري
در
اينجا
ره جان کن که
در
جانست جانان
در
اينجا جملگي اسرار جويان
در
اينجا هيچ و جمله اند سرمست
فتاده از بلندي
در
سوي پست
چو گشتي پاک کلي
در
ماننده آب
در
آندم سر خود بيشک تو درياب
در
اينجا واصلان چون خود رسيدند
بجز يکي
در
آنحضرت نديدند
بتقليد اندر اينره باز ماندند
يقين
در
شهوت و
در
آزماندند
نپردازي دمي با جان
در
اينجا
حقيقت ميزند پنهان
در
اينجا
همه
در
خاک درگاهند خفته
همه رخ نزد جانان
در
نهفته
همه
در
خاک درگاهند بيچون
يک گشته نهان
در
هفت گردون
اگر نيکي تو کردستي
در
اينجا
حقيت گوي بر دستي
در
اينجا
يقين چون
در
دل خاکت نهادند
عيان
در
حضرت پاکت نهادند
خروشي ميزند
در
نزد عشاق
از آن مشهور شد
در
کل آفاق
ز حيرت شد
در
آنجا زار ومدهوش
ستاده
در
تحير مانده خاموش
بساعت باز هوش آمد
در
آندم
بساعت نوحه
در
داد و ماتم
در
اين بوديم ما
در
شهر بغداد
تو دادي اندر اينجا بيشکي داد
مرا کردي
در
اينجا پاره پاره
جهان و خلقم اينجا
در
نظاره
در
اينجا حشر کردستي مرا يار
دگر
در
آتش سوزان بمگذار
همه
در
ديد تو حيران بمانده
چنين
در
ديد تو نادان بمانده
همه يکسان ببين
در
ديده دوست
وجودت بازکن
در
ديده بين کوست
ببين کو
در
دورن ديده تست
نهان اينجايگه
در
ديده تست
همه
در
تست هستي آينه تو
نموده روي خود
در
آينه تو
در
آن فردي سخن گفتيم بسيار
ولي تو مانده
در
عين پندار
در
او ديدم ولي اين سر که داند
وگر داند
در
آن حيران بماند
هر آنکو راستست
در
حضرت يار
رسيد اينجايگه
در
قربت يار
وگر داري بيک سوزن
در
اينجا
شمارم من ترا مي زن
در
اينجا
عدم کن جسم و جانت
در
بر يار
مبين خود را
در
اين جا گه بيکبار
همه
در
خواب و فارغ گشته از مرگ
ببسته دل
در
اين دنياي بي برگ
همه
در
خواب و فارغ گشته از خويش
که راهي اينچنين دارند
در
پيش
همه
در
سر اين قومند حيران
چنين اين قوم
در
توحيد حيران
بلاي نفس ديگر دان
در
اينجا
رخت را زين بلا گردان
در
اينجا
تو باشي
در
جهان جوياي جمله
تو باشي
در
زبان گوياي جمله
برون ميجوئي و من
در
درونم
ترا
در
نيکي از بد رهنمونم
طلب ميکردمت
در
عين توحيد
نميديدم ترا
در
ديد خود ديد
کنونت يافتم
در
جانت ايجان
منم
در
ديد تو شادان و خندان
فتاده موج زن
در
خاک و
در
خون
دل بيهوش غمخوار است اکنون
صفحه قبل
1
...
258
259
260
261
262
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن