167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.

ديوان شاه نعمت الله ولي

  • عاشقانه يگانه در شب و روز
    درکش خود کشيده ايم ترا
  • نور چشمي و در نظر داريم
    ما به عين تو ديده ايم ترا
  • رند مستي جو دمي با او برآ
    از در ميخانه ما خوش درآ
  • ذوق اگر داري در اين دريا درآ
    عاشقانه خوش بيا با ما برآ
  • من چنين مخمور و او مست و خراب
    بر در خمار کي ماند مرا
  • گر نباشد صدق من صديق وار
    سيدم در غار کي ماند مرا
  • نعمت الله را نداند هيچ کس
    در همه عالم خدا داند مرا
  • در طريقت هرچه فرمائي، به جان فرمان برم
    ماجرا بگذار با ما ماجرا آخر چرا
  • کفر باشد در طريق عاشقان، آزار دل
    گر مسلماني، چرا آزار مي داري روا
  • در جهان بي خودي، من نعمت الله يافتم
    گفت فاني شو، که يابي سيد ملک بقا
  • در محيط عشق او مستغرقيم
    بر کجايي اي برادر بر کجا
  • عاشق و معشوق پيش ما يکي است
    جز يکي خود نيست در هر دو سرا
  • ما در اين دريا خوشي افتاده ايم
    ما ز دريائيم و دريا عين ما
  • بر در خلوتسراي مي فروش
    ساکنيم و فارغ از هر دو سرا
  • آبرو جوئي در اين دريا درآ
    عين ما مي جو به عين ما چو ما
  • در محيطي بيکران افتاده ايم
    نيست ما را ابتدا و انتها
  • نعمت الله ساقي و ما رند مست
    با حريفان در خرابات فنا
  • يار با ما در سماع معنوي است
    گرنظر داري عيان است الصلا
  • هرکه را ذوقي است گو درنه قدم
    جان سيد در ميان است الصلا
  • در بحر محيط غرق گشتيم
    موجيم و حباب و عين ما ما
  • خم مي در جوش و ما مست و خراب
    جامي از غيري چرا جوئيم ما
  • گنج عشقش در دل ويران ماست
    غير اين گنجي کجا جوئيم ما
  • در خرابات مغان با نعمت الله همدميم
    عاشقانه جام مي از ذوق نوشيديم ما
  • آشناي نعمت اللهيم و غرق بحر او
    ذوق اگر داري درآ در بحر بي پايان ما
  • عود دل در مجمر سينه، بسوخت
    بزم ما خوشبو شده از بوي ما