نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
ديوان سيف فرغاني
عالمي
در
وصال و من محروم
عيد و من روزه دار چون باشد
مطرب عشقت چو چنگ
در
دل من زد
با غم تو درطرب همي گذرانم
ذره گر
در
هوا کند حرکت
هوس جست و جوي او دارد
در
شاه راه هجر چو عيار باديه
زر برده مرد کشته وبي باک مي رود
چون شبنم آب ديده من
در
فراق تو
بر گرد مي نشيند ودر خاک مي رود
ذره از پرتو خورشيد رخ روشن تو
در
شب تيره چو استاره نمايد نوري
گنج از (تو) توقع است مارا
آنرا زکدام
در
توان خواست
بگير دست من افتاده را که
در
ره عشق
بپاي صدق بسر مي برم وفاي ترا
دلم بسلسله زلف يار
در
بندست
اگر قبول کني حال من ترا پندست
در
کوي عشق هرکه چومن سيم وزر نداشت
هرگز درخت عشرت او برگ وبر نداشت
گفتم بکوي حيله زماني فرو شوم
رفتم سراي وصل درآن کوي
در
نداشت
آن مدعي بخنده نبيند جمال وصل
کو چشم
در
فراق تو از گريه تر نداشت
چو پاي
در
ره مهرش نهاد جان زآن پس
نرفت بيش دلم را بهيچ کاري دست
ايا چو لعل نگين نام دار
در
خوبي
چو خاتم ار دهدم چون تو نامداري دست،
غريب شهر توام از خودم مکن نوميد
کنون که
در
تو زدم چون اميدواري دست
بود که جان ببرم از ميان بحر فراق
اگر شبي بزنم باتو
در
کناري دست
پاي ازين
در
نمي کنم کوتاه
بتو روزي مگر رسد دستم
اهل دل را نداد
در
همه عمر
دلستاني زتو نکوتر دست
در
اداي حق ودر ادراک حکمتهاي تو
نفس کامل ناقص آمد عقل بالغ احمقست
هردم از درياي دل موج اناالحق مي زند
تشنه وصلت که
در
قاموس شوقت مغرقست
در
گلستان گرنباشد شاهد رعناي گل
خاک پاي تو بخوش بويي بگيرد جاي گل
درکوي تو که مجمع ارواح و انفس است
زآفاق
در
گذشته و زافلاک برشده
در
مجلس تو سوختگان تو همچو شمع
زنده بتيغ گشته و کشته بسر شده
چو داد بندگي دادي ستاندي خط آزادي
کنون مطلق که
در
بندي کنون رسته که درچاهي
گرت عار نايد مران سيف را
ازين
در
که سگ آستان رابود
صفحه قبل
1
...
2576
2577
2578
2579
2580
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن