نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.07 ثانیه یافت شد.
هفت پيکر نظامي
ديد شيري کشيده پنجه زور
در
نشسته به پشت و گردن گور
تا ز بالا
در
آردش به زمين
شه کمان برگرفت و کرد کمين
تيري از جعبه سفته پيکان جست
در
زه آورد و درکشيد درست
تا بسوفار
در
زمين شد غرق
پيش تيري چنان چه درع و چه درق
شير و گور اوفتاد و گشت هلاک
تير تا پر نشست
در
دل خاک
در
خورنق نگاشتند به زر
صورت گور زير و شير زبر
شه زده تير و جسته ز اندو شکار
در
زمين غرق گشته تا سوفار
پهلو از پيه و گردن از خون پر
اين برنج از عقيق و آن از
در
خز حمري تنيده بر تن او
خون او
در
دوال گردن او
ز اول روز تا به گاه زوال
گور مي رفت و شير
در
دنبال
چون درآمد شکار زن به شکار
اژدها خفته ديد بر
در
غار
چون درختي
در
او نه بار و نه برگ
مالک دوزخ و ميانجي مرگ
در
تعجب که اين چه نخجير است
و ايدر آوردنم چه تدبير است
گفت اگر گويم اژدهاست نه گور
زين خيانت خجل شوم
در
گور
هردو چشمه
در
آن دو چشم نشست
راه بينش برآفرينش بست
بانگي از اژدها برآمد سخت
در
سر افتاد چون ستون درخت
خواست تا پاي بر ستور آرد
رخش
در
صيدگاه گور آرد
گور چون شاه را نديد قرار
آمد از دور و
در
خزيد به غار
گورخان را چو گور
در
خم کرد
رفت از آن گورخانه پي گم کرد
راه
در
گنجدان غار کنند
گنج بيرون برند و بار کنند
شاه روزي رسيده بود ز دشت
در
خورنق به خرمي مي گشت
حجره اي خاص ديد
در
بسته
خازن از جستجوي آن رسته
شه
در
آن حجره نانهاده قدم
خاصگان و خزينه داران هم
هرچه
در
طرز خرده کاري بود
نقش ديوار آن عماري بود
هفت پيکر
در
او نگاشته خوب
هر يکي زان به کشوري منسوب
در
يکي حلقه حمايل بست
کرده اين هفت پيکر از يک دست
در
ميان پيکري نگاشته نغز
کان همه پوست بود وين همه مغز
چون سهي سرو برفراخته سر
زده
در
سيم تاج تا به کمر
مهر آن دختران زيباروي
در
دلش جاي کرده موي به موي
گفت اگر بشنوم که هيچکسي
قفل ازين
در
جدا کند نفسي
هم
در
اين خانه خون او ريزم
سرش از گردنش درآويزم
در
همه خيل خانه از زن و مرد
سوي آن خانه کس نگاه نکرد
وقت وقتي که شاه گشتي مست
سوي آن
در
شدي کليد به دست
مانده چون تشنه اي برابر آب
به تمناي آن شدي
در
خواب
به شکار و به مي شتابنده
در
يمن چون سهيل تابنده
دور چون
در
نبشت روزي چند
بازيي نو نمود چرخ بلند
گفت هر کس
در
او نظر نکنيم
وز پدر مردنش خبر نکنيم
تيغ بر دشمنان دراز کند
در
پيکار و کينه باز کند
بر طلب کردن کلاه کيان
کينه را
در
گشاد و بست ميان
از يمن تا عدن ز روي شمار
در
هم افتاد صدهزار سوار
در
روارو فتاد موکب شاه
نم به ماهي رسيد و گرد به ماه
ناله کرناي و روئين خم
در
جگر کرده زهره ها را گم
من که هستم
در
اصل کسري نام
کسر چون گيرم از خصومت خام
شب و شبگير
در
شکار و شراب
گاه با خورد خوش گهي با خواب
نه چو من روز و شب ز شادي دور
از پي کار خلق
در
رنجور
اي خنک جان عيش پرور تو
کز چنين فتنه دور شد
در
تو
کس بر اين تخمه آفرين نکند
تخم کاري
در
اين زمين نکند
کانچه
در
نامه کاتبان راندند
گوش کردم چو نامه بر خواندند
من که
در
پيش من چه خاک و چه سيم
سر فرو ناورم به هفت اقليم
هست بسيار فرق
در
رگ و پوست
از خدا دوست تا خدائي دوست
صفحه قبل
1
...
2569
2570
2571
2572
2573
...
3359
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن