نوسخن
کتابخانه
فرهنگ واژگان
وزنیاب
بلبلزبان
جستجوی آزاد
جستجوی آزاد
جستجوی ابیات دارای همه عبارات
به ترتیب مطابقت
به ترتیب مطابقت
به ترتیب کتاب
راهنما
×
167906 مورد در 0.11 ثانیه یافت شد.
ديوان سيف فرغاني
تا درو گوهر ز آب چشم عشاقت بيافت
شاهدان خلد را نگرفت
در
زيور بهشت
گر برحمت ننگري جنت بود همچون جحيم
ور قدم
در
وي نهي دوزخ شود يکسر بهشت
گر کند
در
کوي تو عاشق بجنت التفات
هست بر عاشق غرامت هست منت بر بهشت
محيط لطف چو دريا مدام
در
موج است
ميان دايره روي تو ز نقطه خال
ز خرقها بدر آيند چون کند تأثير
شراب عشق تو
در
صوفيان صاحب حال
بوصف آن دهن و لب کجا بود قدرت
مرا که لکنت عجزست
در
زبان مقال
بيا که
در
شب هجران تو بسي ديديم
«جزاي آنکه نگفتيم شکر روز وصال »
در
درون خراب من بنگر
لمن الملک بشنو از غم خويش
کاي تو
در
کار ديگران همه چشم
نيک بنگر بکار درهم خويش
اي گل روي تو برده رونق گلزارها
در
دل غنچه بسي حسن ترا اسرارها
حسن شهر آشوب (تو) چون بر ولايت دست يافت
سروران ملک را
در
پا رود دستارها
گر بهار وصل خواهي سيف فرغاني برو
همچو بلبل
در
خزان دم درکش از گفتارها
دلبرا بي من مرو گر گويدت پور حسن
خيز تا طوفي کنيم اي دوست
در
گلزارها
عشق آمده بود بر
در
دل
عقل از پي دفع لشکر آورد
در
بحر تو غم غرقه گشتم
بنگر صدفم چه گوهر آورد
بيهوش شدم چو از
در
تو
«باد آمد و بوي عنبر آورد»
ز ديگران سخني بر زبان رود هر وقت
ولي مدام چو انديشه
در
ضمير تويي
زمين بدور تو چون آسمان شد و
در
وي
مه تمام بدان روي مستدير تويي
سمن بران همه چوگان خويش بشکستند
کنون که شاه رخت گوي
در
ميان انداخت
عقاب عشق توام صيد کرد و
در
اول
چو گوشت خورد و بآخر چو استخوان انداخت
مرا يقين شده بود آنکه من بتو برسم
کرشمهاي توام باز
در
گمان انداخت
چو خواستم که کنم نسبتش بلعل و عقيق
لب تو ناطقه را سنگ
در
دهان انداخت
بآب شعر رهي غسل دل کند درويش
که آتش طلبش
در
ميان جان انداخت
ترا چو ديد بسي گفت سيف فرغاني
«چه فتنه بود که حسن تو
در
جهان انداخت »
آنکس که بهر نام تو از جان زيان نکرد
عنقاي عشق
در
دل او آشيان نکرد
صفحه قبل
1
...
2561
2562
2563
2564
2565
...
6717
صفحه بعد
25
50
100
درباره نوسخن